روش ساختن ساخت ایده های خلاقانه و جدید
دوستان عزیز و همراهان همیشگی، در قسمت قبل این مقاله، در مورد روش ساختن ایده های ماندگار صحبت نموده و شش عامل مهم در طراحی یک ایده موفق را به شما معرفی کردیم. در اینجا می خواهیم به طور کامل هریک از این عوامل را برای شما شرح دهیم. پس با ما همراه باشید.
نکته خوشحال کننده در مورد ایده ها این است که ما مجبور نیستیم ایده های حاضر و آماده را دنبال کنیم و این قابلیت را داریم که خودمان ایده های تازه ای خلق کنیم. فقط باید در قدم نخست شش ویژگی برای خلق ایده های ماندگار را به خاطر داشته باشیم.
چگونه ایده ای کامل خلق کنیم؟
در اینجا تمام عوامل مورد نیاز برای خلق ایده ای ماندگار را برای شما شرح خواهم داد. می خواهم با فاکتور سادگی ایده مبحث را آغاز کنم.
- سادگی ایده و ساده سازی آن
در قدم اول باید بخش های غیرضروری ایده خود را پیدا کنید، سپس آن ها را حذف نمایید. اما کار سخت این است که شما باید قسمت های مهم ایده را جدا کرده و به آن ها برحسب میزان اهمیتشان رتبه داده و در ذهن خود اولویت بندی کنید.
هدف شما در طی انجام این فرآیند پیدا کردن مغز ایده و مهم ترین بخش آن است. در انجام یک عملیات نظامی چند هدف اصلی وجود ندارد، مطمئنا یکی از اهداف مهم تر از مابقی آن ها است. در بخش سادگی ایده نیز شما باید بتوانید جوهره و مغز ایده ی خود را کشف نموده و آن را مشخص کنید.
چگونه ایده ی پیچیده خود را به ایده ای ساده تبدیل کنیم؟
به راحتی می توان در مورد ایده های خوب حرف زد این گونه ایده ها دارای یک بخش مهم و اساسی هستند که بدون آن معنی و مفهوم خود را از دست می دهند. مسلم است که شما همیشه زمان ندارید که با اطرافیان و همکاران خود در رابطه با اجرای درست ایده ی خود بحث و جدل کنید. اما اگر ایده ای شما ساده باشد آن ها می توانند به راحتی و کاملا درست آن را پیاده سازی کرده و به آن عمل کنند.
همه ی ما فکر می کنیم یک ایده ساده و ماندگار لزوما باید از صفر شروع شود ولی این فکر اشتباه است و حقیقت همیشه این طور که ما فکر می کنیم نیست.
- ملموس بودن ایده
ملموس بودن یعنی قابل درک بودن با حواس پنج گانه ما. به عبارت دیگر ایده باید به گونه ای باشد که هرکس آن را شنید بتواند در ذهن خود به طور کامل تجسم کند. زمانی که می خواهید جامعه هدف بزرگی را مخاطب خود قرار دهید، نباید از عبارت های انتزاعی استفاده کنید، چون این عبارات به راحتی درک نمی شوند. پس بهتر است برای شرح آن عبارت هایی را به کار ببرید که با حواس پنج گانه ما مرتبط باشد. حتی اگر ایده ی شما تا حدودی ذهنی و انتزاعی باشد باید برای آن پایه هایی ملموس بسازید تا برای مخاطبان کاملا قابل درک باشد.
هنگامی که ایده ای بتواند تمام وجود شما را به خود درگیر کند این بدان معناست که آن ایده ملموس است. اما مشکل اینجاست که امروزه اغلب ایده های تجاری ملموس نبوده، و این ضعف خیلی بد و تاسف برانگیز است. چون ملموس بودن ایده به شما کمک می کند تا به دیگران بفهمانید ایده ی شما را چگونه به درستی درک کنند؟ چگونه رفتار کنند؟ و به چه شکلی می توانند آن را عملی سازند؟
یک راه حل دیگر برای فهمیدن این که ایده ی شما ملموس است یا خیر، این است که بدانید اگر ایده ای ملموس باشد همیشه در خاطر می ماند و هرگز فراموش نمی شود. به همین دلیل است که در طراحی یک ایده افراد تازه کار به سمت ایده هایی می روند که انتزاعی باشند، ولی افرادی که باتجربه تر هستند به سمت ایده های ملموس می روند.
در این مثال به طور واضح به اهمیت ملموس بودن ایده پی می برید:
شرکت بوئینگ قصد داشت هواپیمای ۷۲۷ را طراحی نماید مدیران سعی کردند هدف را به گونه ای تعریف کنند که کاملا ملموس باشد، هدف این بود که این هواپیما بتواند ۱۳۱ مسافر را بدون توقف از میامی به نیویورک منتقل کند و در باند ۴.۲۴ فرودگاه لاگاردیا به زمین بنشیند.
علت انتخاب این باند، کمتر بودن طول باند لاگاردیا بود. شرکت بوئینگ با اتخاذ این هدف، هزاران پرسنل را برای ساخت و مهندسی این پروژه هماهنگ نمود. دقت داشته باشید که اگر هدف بوئینگ تنها طراحی و ساخت بهترین هواپیمای مسافری در سطح دنیا بود، مهندسان و کارکنان آن نمی توانستند تصوری دقیق و کامل از این ایده داشته باشند. همین مثال ساده تا اندازه ی زیادی اهمیت یک ایده ملموس برای به ثمر رسیدن آن را بیان کرد.
یکی راه دیگر برای ملموس کردن ایده این است که خود را به سمت نیازهای خاص هدایت کنید. برای مثال یک مهدکودک برای این که بتواند به پدر و مادرها اطمینان دهد که در مهدکودک به بهترین نحو از آن ها نگهداری می شود، در سراسر محیط مهد دوربین هایی را تعبیه کرده بودند که والدین از راه دور به سادگی امکان دیدن فرزند خود را داشته باشند.
آن ها با تشخیص یک نیاز خاص توانستند ایده ای ملموس را طراحی کنند و همین نکته موجب شد که این مهدکودک بسیار پیشرفت کند.
- غیر منتظر بودن ایده
شما نمی توانید از مردم بخواهید که به شما و ایده هایی که دارید توجه کنند، شما فقط می توانید کاری کنید تا توجه مردم را به خوبی به سمت خود جلب نمایید. این عامل تا اندازه ای مهم است که شما بدون جلب توجه مردم نمی توانید هیچ ارتباطی با آنها برقرار کنید و عملا مابقی مباحث دیگر به کارتان نخواهد آمد.
با وجود پیشرفت تکنولوژی و ارتباطات در دنیای امروز، محیطی که پر از پیام آدم های مشهور، پیام های بازرگانی و شرکت ها است دیگر برای همه عادی شده است. پس اولین گام موفقیت آمیز شما برای جلب توجه مخاطب باید خارج شدن از این دنیای پیام رسانی صرف باشد.
برای جلب توجه مردم باید این دو مرحله را با موفقیت پشت سر بگذارید:
اول اینکه چطور باید توجه مخاطب خود را جلب کنیم؟
دوم اینکه وقتی توانستیم توجه آن ها را جلب کنیم چگونه این توجه را حفظ کنیم؟
هردوی این موارد ربط مستقیمی به احساس غافلگیر شدن و علاقه مندی دارند. ایده های غیرمنتظره به اندازه کافی توانایی جلب توجه مردم را دارند.
همه ما برای چیزهای مختلف الگوهایی در ذهن خود ساخته ایم. راه حلی که برای غیرمنتظره کردن ایده وجود دارد این است که باید تمام آن الگوهای عادی را بشکنید و آن ها را از بین ببرید، همین عامل ایده ی شما را به شکل قابل توجهی تاثیرگذار می کند.
به هراندازه که در کارتان متفاوت باشید بیشتر در کارتان رشد خواهید کرد. باید ایده هایتان به اندازه کافی غیرمنتظره باشد تا بتواند شما را به جایگاهی برساند که شایستگی آن را دارید.
برای حفظ توجه افراد شما به یک داستان یا معما نیاز دارید تا با استفاده از آن ها بتوانید توجه جلب شده مخاطبان خود را همچنان حفظ کنید. این کار مستلزم این است که بتوانید به مخاطب خود بفهمانید موردی هست که آن را نمی داند، سپس با بهره گیری از چاشنی غافلگیری توجه او را جلب نموده و با طرح یک داستان معماگونه او را دنبال خود کشانده و درنهایت جواب را در اختیار او قرار دهید.
در ادامه در مورد عامل های اعتبار، حالت احساسی و داستانی بودن ایده ها صحبت خواهیم کرد.
ادامه دارد …