هیچ گاه نمی توان گفت که پول اهمیتی نداشته و تاثیر ثروت بر علم را نمیتوان زیر سوال برد. از طرفی تاثیر علم بر ثروت نیز غیر قابل انکار است
اما چگونه پول در مورد کشفیات علمی بزرگ تاریخ تاثیر گذاشته است؟
اکنون ممکن است به لطف یک پروژه تحقیقاتی جدید تحت هدایت دانمارک ، به یک پاسخ نزدیکتر شویم که زمینه برخی از اکتشافات علمی بزرگ ۲۰۰ سال گذشته را بررسی می کند.
کجورگارد می گوید: “ما اقدامات اولیه را به سمت نخستین مطالعات بزرگ تاریخانه منظم در مورد چگونگی تأثیرگذاری پول بر تولید دانش علمی برداشته ایم. صرف نظر از اینکه در تاریخ علم به کجا و چه زمانی نگاه می کنیم ، می بینیم که محققان همیشه در کار و زندگی شخصی خود به پول وابسته بوده اند. به نظر می رسد غیرقانونی است ، اما درک این نکته مهم است که بدون پول داده های علمی را که امروز در اختیار نداریم ، نداشتیم… “
پول تمام مراحل در جاده طولانی و پر پیچ و خمی که منجر به دانش گسترده ای که اکنون درباره خود و همه چیز در اطراف خود داریم را تحت تأثیر قرار داده است. این جاده قاره به قاره است(در همه جای دنیا به همین صورت است)، مملو از محققان ، آماتورها کودکان ، علاقه مندان به ثروت ، سیاستمداران و کارمندان دولت است درواقع به این معنی که برای همه به یک شکل است.
اما هیچ گاه نمیتوان گفت پول بهتر از ثروت است! در این مقاله در مورد اهمیت های این فاکتور صحبت کرده ایم.
تعریف ثروت
دیکشنری آنلاین وبستر مریم آنلاین “ثروت” را به اندازه وفور منابع یا منابع ارزشمند و عرضه فراوان تعریف میکند، در حالی که این فرهنگ، ثروت را به عنوان چیزهایی تعریف میکند که شخص را ثروتمند میکند. همچنین در تعریف ثروتمندان از داشتن دارایی های فراوان و ثروت مادی فراتر می رود. به نظر می رسد که تاثیر ثروت بر علم در رابطه با انسانها با هم مشابه هستند ، اما مشاهده دقیق نشان می دهد که ثروتمندان نه تنها یک دارایی با ارزش هستند بلکه از عرضه فراوانی برخوردار هستند.
این بدان معناست که وقتی در یک فعالیت مشارکت می کنید که پول زیادی ایجاد می کند ، ثروتمند به حساب می آیند ،اما زمانی که یک سیستم فعالیت برای دیگران ایجاد میکنید تا پول تولید کنید، پس شما ثروتمند محسوب میشوید.
یک دانشمند ثروت یا درآمد برای دیگران ایجاد می کند و سیستم های او به وفور عرضه می کنند ، در حالی که یک پولدار خود را ثروتمند می کند و می تواند دیگران را فقیر کند. همان فرهنگ لغت فقر را فقدان تأمین یا تملک تعریف می کند. یک دانشمند با ایده ، محصولی یا خدمتی را ایجاد می کند که مورد نیاز جامعه است و با گذشت زمان ، به دیگران اجازه می دهد تا برای ارتقاء آن خدمات یا کالایی درگیر شوند. هیچ کس صدمه ای نمی بیند و همه افراد درگیر از این ایده که به همنوع خود خدمت می کنند ، برکت می بینند.
جامعه ای مملو از ثروتمند
یک مرد ثروتمند تقریباً هیچ چیزی ایجاد نمی کند. او در واقع یک انگل است که فکر می کند باهوش است. او قصد و یا توانایی کمک به دیگران را ندارد. منافع اصلی وی در اختیار داشتن پول با کم کردن سیستمی است که دیگران ایجاد کرده اند. وقتی جامعه ای مملو از افراد ثروتمند باشد ، شکاف تنگاتنگی بین وجود او و نبود او وجود دارد ، اما وقتی این کشور از افراد ثروتمند پر شود ، ثروتمندان به نام تورم ثروتمندتر می شوند که سرانجام به تجزیه جامعه می انجامد.
یک دانشمند اتومبیل تولید می کند، یا یک کارخانه تولید میکند تا ماشین تولید کند، و دیگران را استخدام کند تا در آن کار کنند. به زودی، جامعه آنچه را که نیاز دارند (اتومبیلهای ارزانقیمت) و کارمندانش را دریافت میکنند، و این فرد دانشمند به خوبی درک میکند که زندگی دیگران را تغییر داده است. در واقع این تاثیر ثروت بر علم یک نگرانی دیگر در مورد مشکلات اجتماعی و یا فکر کردن به مشکلات زیست محیطی است که دانشمند تصمیم میگیرد که یک کتاب در مورد آن خلق کرده یا منتشر کند. او چاپگرها، توزیع کنندگان، کتابخانهها، و کتابفروشی ها را در دست دارد و آنهایی که این کتاب ها یا محصولات را دوست دارند به دوستان خود معرفی می کنند و اگر خوششانس باشد، نسل به نسل به خرید کتاب ادامه خواهند داد.
این محصول میتواند یک نقاشی، کتاب و یا حتی یک سیدی باشد. افراد دانشمند نیاز به عدم نیاز به هزینه دیگر را ایجاد میکنند. ممکن است زمان ببرد، اما آنها همیشه چیزی به جامعه یا ملت خود می افزایند.
بررسی یک مثال
در توضیح بهتر تاثیر ثروت بر علم یک مثال را بررسی می کنیم. یک مرد ثروتمند میرود و با ۱۰۰۰ دلار یک ماشین ارزان قیمت را از یک جای بی کیفیت خریداری میکند، با ۱۰۰۰ دلار دیگر آن را تعمیر میکند، و با ۱۰۰۰ دلار دیگر آن را به نیجریه می فرستد. وی سپس به نیجریه می رود تا خودرویی را بفروشد که یک دلال خودروی آمریکایی با ۵۰ دلار با قیمت ۱۰ هزار دلار خریداری کند و سپس به آمریکا بازگردد تا لاف بزند که چگونه سود ۷۰۰۰ دلاری را بدون انجام هیچ کاری به دست آورد.
بله ، وی ۷۰۰۰ دلار پول نقد دارد اما زباله های خود را با نرخ تورم در اقتصاد خودش قرار می دهد. در اینجا دانشمند و وطنش که ماشین را ساخته بودند هنوز قهرمانان قصه هستند. آنها قبل از این که ایده تحقق یافته به فروش برسد، سود خود را به دست آورده بودند. وقتی این ایده به زبالهدان تبدیل شد و بیارزش شد، مرد ثروتمند آمد تا آن را بخرد، انگار که برای او ارزش داشت.
مرد ثروتمند زیرک نه تنها آلودگی اتوموبیل خود را از مشکلات آلودگی پاک نکرد بلکه آن برای ایدهای که قبلا مردهاست، جبران کرد و این آلودگی را تشدید کرد. سپس مواد بیارزش (ایده/ ماشین مرده) را به کشور خود میبرد و این ایده در نهایت میمیرد و یا در طول یک یا دو سال در جاده میشکند. ۷۰۰۰ دلار ثروتمند نه تنها تورم را در اقتصاد خود قرار میدهد بلکه آلودگی را نیز در آنجا (ضایعات اگزوز و خود ماشین)قرار میدهد، اما مهمتر از همه، فقر مردمش را گسترش میدهد.
اما دلیل این فقر چیست؟
این به این دلیل است که زمانی که شما ۱۰۰۰۰ دلار برای ماشینی پرداخت میکنید که قیمت آن در حال حاضر ۵۰ دلار است، شما فقیر هستید. شما به این دلیل فقیر نیستید که با پرداخت هزینه های زیاد ، فقدان خود را افزایش داده اید ، شما در واقع به دلیل کمبود عرضه فقیر هستید به همین دلیل است که باید هزینه های زیادی را بپردازید. کشوری که به اتومبیل ها نیاز دارد باید با تولید آن یا داشتن سیستمی در جایی که شهروندانش فریب نخورند و بازده خوبی در سرمایه گذاری خود داشته باشند ، از عرضه کافی آن برخوردار باشند.
سرمایه گذاری در بانک های سوئیس
یک مرد ثروتمند منابع کشورش را میگیرد و آن را در بانک سوئیس پنهان میکند. او بسیار ثروتمند است، زیرا “پول او” به نام او علاقهمند است و هرگز نمیتواند توسط کشور یا افراد دیگر پیدا شود. افراد ثروتمند در بانک سوییس پول مرد ثروتمند را میگیرند، پول را در کشور سوئیس و مردم سوئیس سرمایهگذاری میکنند و به مرد ثروتمند ۵ درصد (سخاوتمندانه)به خرج مردم خود میدهند.فراموش نکنید که مرد ثروتمند در صورتی که بمیرد پولش را در سوئیس خواهد گذاشت.
ثروتمندان خواستار برق کافی نیستند، به طوری که فقرا میتوانند برای خرید ژنراتور که از طریق ثروتمندان وارد میکند، تلاش کنند. او نفت کشورش را در ذخایر خارجی با نرخ بهره ذخیره میکند تا باعث کمبود منابع زمین شود، سپس به دور خود میچرخد تا قیمت نفت را برای مردمش افزایش دهد. یک مرد ثروتمند به زیرساختها اجازه میدهد تا تجزیه شود، به طوری که مردم او زمانی که از گرسنگی به عنوان سلاح استفاده میکنند هیچ امیدی نخواهند داشت.
او سپس به ثروتمندان و متخصصان خارجی مراجعه میکند و میداند که او قصد دارد این پول را نگه دارد و چند قرارداد کوچک در اینجا و آنجا ارائه دهد. او به بی قانونی اجازه می دهد تا بتواند هر وقت که می خواهد پولش را ببرد و هیچ کس نمی تواند با کسانی که از او پول می گیرند مبارزه کند.
سخن آخر
اروپاییان ثروت را به عنوان یک روش زندگی انتخاب کردهاند. دانشمندان یاد گرفتهاند که برای کالای عمومی خود اختراع و خلق کنند و دارای روحیه همکاری میان خودشان برای ایجاد فرهنگ فراوانی و عرضه باشند که در نهایت مورد احترام و مورد رحمت قرار خواهند گرفت.
آفریقایی ها ثروت را به عنوان روشی برای زندگی انتخاب کرده اند ، جایی که پس انداز ثروتمندان را برای تأمین کمبود عرضه خود به عمد می گیرند و از آن برای تغذیه فقرا با نرخ تورم اغراق شده استفاده می کنند. ثروتمندان به طور ناخودآگاه فقیر را برای سود ثروتمندان می آفرینند ، اما برای دانشمندان، ثروتمندان و فقرا یکسان هستند.
آنها بر این باور هستند که اگر نیجریه یا آفریقایی ها قرار باشد آن محصولات را بسازند و مورد احترام قرار گیرند ، باید خودمان را آموزش دهیم تا ثروتمند شویم و رهبرانی را انتخاب کنیم که ثروتمند هستند. ثروت ، پول ملموس نیست ، بلکه ایده های تحقق یافته ای است که با مطالعه ، نظم و انضباط ، عزم و بهره وری به وجود آمده است. این پول بعداً فرزندانش خواهد آمد ، اما جامعه ای که او به آن خدمت کرده است ثروتمندتر ، محقق تر ، مورد احترام تر و پر برکت تر خواهد بود.