زندگینامه بزرگان

زندگینامه لویی پاستور – شیمی دان

پاستور

بیوگرافی لویی پاستور (زندگینامه دانشمندان)

در زندگی نامه کامل لویی پاستور چنین آمده است که: لویی پاستور، با اینکه در یک خانواده تهی دست متولد شد و پدرش هم به کار دباغی مشغول بود، با این حال توانست تحصیلات خود را با استعدادی درخشان به پایان برساند. لویی پاستور درجه لیسانس خود را از کالج سلطنتی Besancon گرفت، پس از اخذ دکترا در سن ۲۶ سالگی، در سال ۱۸۴۸ به سمت استاد شیمی دانشگاه استراسبورگ انتخاب گردید و در سال ۱۸۵۷ به سمت ریاست آکادمی علوم (میل) انتخاب شد. لویی پاستور همچنین عضو اصلی فرهنگستان فرانسه بود و مجلس، ماهانه ۲۵۰۰۰ دلار مقرری برای او تعیین کرده بود.

شیمی

 

آزمایش لویی پاستور 

لویی پاستور در سال ۱۸۴۸ در مدرسه نرمال در پاریس، آزمایش هایی را انجام داد. همان آزمایش ها چند سال بعد، لویی پاستور را بر آن داشت که پیشنهادی را مطرح کند که اساس و مبنایش فضایی است. لویی پاستور برای کشف تجربه در بلور نگاری، مشغول تکرار کارهای یک شیمی دان دیگر روین مکه استار تریک اسید بود. در این آزمایش ها او چیزی را دید که قبلاً کسی به آن توجه نکرده بود. سدیم آمونیوم تارترات غیر فعال نوری به صورت مخلوطی از دو نوع بلور متفاوت وجود دارد که تصویر آینه ای یکدیگرند.

لویی پاستور با استفاده از یک ذره بین و یک پنس، با دقت و کوشش فراوان، مخلوط را به دو توده کوچک مجزا کرد. یکی، بلورهای راست دست و دیگری، چپ دست. اگر چه مخلوط اصلی از نظر تأثیر نور قطبی، غیر فعال بود، لیکن هر قسمت از بلورها که در آب حل می شدند، از خود فعالیت نوری نشان می دادند. به علاوه، چرخش ویژه هر دو محلول دقیقاً با هم برابر اما با علامت مخالف بود.

یکی از محلولها نور پلاریزه مسطح را به راست و محلول دیگر به همان مقدار به طرف چپ می چرخاند. این دو مخلوط در سایر خصوصیات کاملاً مشابه هم بودند. از آنجا که اختلاف در چرخش نوری در محلول مشاهده شد، لویی پاستور نتیجه گرفت که این اختلاف به مولکولها مربوط بوده، به بلور بستگی ندارد. وی پیشنهاد نمود که مولکول هایی که آن بلورها را تشکیل می دادند، مانند خود بلورها تصویر آینه ای یکدیگرند.

بنابراین، لویی پاستور وجود ایزومرهایی را پیشنهاد کرد که ساختمان آنها فقط از نظر تصویر آینه ای و خواص آنها فقط در جهت چرخاندن نور پلاریزه متفاوت بود و به این ترتیب، مفهوم انانتیومری توسط لویی پاستور کشف شد.

لویی پاستور از اینکه می دید مواد آلی، نور قطبی را منحرف می سازد، حدس زد که باید موجودات زنده ریزی در این کار دخالت داشته باشند. چون به مطالعه میکروسکوپی پرداخت، مشاهده کرد که تخمیر شیره چغندر، نتیجه عمل موجودات بسیار ریزی می باشد که به شکل کپک است و در تخمیر ناقص همین کپک با کپک دیگر، تولید جوهر شیره می نماید. این بود که عنوان کرد برای جلوگیری از عمل موجودات مزاحم که مانع تخمیر می شوند، باید آن را جوشاند.

نظریه لویی پاستور 

لویی پاستور عقیده داشت که اگر شراب در معرض هوا باشد، ترش شده، تبدیل به سرکه می شود. این نظریه، منجر به کشف یکی از بزرگترین معماه ای عالم گردید و آن، وجود جهان موجودات بسیار ریز بود که میکروب نام دارد.
لویی پاستور، نظریه بوجود آمدن خودبه خودی را رد کرد. او، نتیجه این مطالعه را در سوم اوت ۱۸۵۷ به آکادمی علوم داد و ثابت نمود که مخمر احتیاج به کنتزل دارد تا بتواند زندگی نماید و اظهار داشت که شیر مانند شراب، ترش نمی گردد، مگر اینکه موجودات ریزی به داخل آن راه یابند و همین موجودات، اگر بوسیله جوشاندن و حرارت دادن از بین بروند، دیگر نه چیزی تولید می شود و نه عمل تبخیر صورت می گردد.

لویی پاستور اعلام داشت که عامل بسیاری از امراض، همین موجودات ذره بینی می باشند و با این اکتشاف، بزرگترین خدمت را به بشریت کرد.

لویی پاستور، موضوع اینکه «هر چیز که نابود می شود، از طرف دیگر بوجود می آید» را که لاوازیه حدس زده بود، بر پایه و اساس محکم علمی متکی ساخت و وی اظهار داشت که بعد از مرگ، موجودات ذره بینی که روی نعش قرار دارند، از فقدان هوا استفاده کرده و به زاد و ولد می پردازند و نعش را تجزیه کرده و متعفن می سازند. آنگاه مواد حاصل از تجزیه جسم مرده، به مصرف تغذیه حیوانات و نباتات دیگر می رسد و به این طریق به حیات ادامه می دهند.

لویی پاستور، در سال ۱۸۸۱، واکسن سیاه زخم را برای علاج قطعی بیماری گوسفندان کشف نمود. بعد از آن، برای درمان بیماری هاری مطالعه فراوان نموده، نتیجه مطالعات خود را در سال ۱۸۸۵ بر روی انسان آزمایش نمود و موفق شد که انسان را از آن تاریخ به بعد، از مرض هاری نجات دهد. همچنین تحقیقات زیادی را در مورد عمل باکتری ها از جمله انگور به شراب نمود.

زحمات شبانه روزی لویی پاستور موجب نجات جان بسیاری از انسانها شد. لویی پاستور خود را وقف کمک و خدمت بیشتر به مردم نموده بود. به قول «ارد بزرگ» اندیشمند و متفکر برجسته : یکی از بزرگترین خوشبختی ها، خدمت بیشتر به مردم است.

و از اینجاست که متوجه می شویم چرا در هر کشوری میدان، خیابان و یا دانشگاهی به نام لویی پاستور وجود دارد.

و اما دیگر خدمات لویی پاستور :

تضعیف میکروبها، کلید واکسیناسیون
بزودی لویی پاستور دریافت که موجودات زنده میکروسکوپی بیماری های متفاوتی را سبب می شوند. لویی پاستور ابتدا متوجه شد که چگونه می تواند بعضی از این موجودات را در محیط آزمایشگاه پرورش دهد. (این موجودات امروزه به باکتری مشهورند) سپس فهمید که بعضی دیگر از این موجودات در بافت های بدن حیوانات رشد می یابند (امروزه این موجودات به عنوان ویروس شناخته می شوند). سپس ایده تضعیف این موجودات به ذهنش خطور کرد. وی با قرار دادن باکتری ها در معرض بعضی از مواد شیمیایی یا حرارت دادن آنها توانست آنها را ضعیف کند و در خصوص ویروسها این کار را با مبتلا کردن یک حیوان توسط حیوانی دیگر انجام داد. لویی پاستور  دریافت که این موجودات زنده میکروسکوپی منجر به بیماری نمی شوند اما جانور را در مقابل موجودات میکروسکوپی مهلک از نوع مشابه که بعد از واکسیناسیون وارد بدن می شوند ایمن میکند.

● فوریه ۱۸۸۰ اولین واکسن حیوانات
لویی پاستور تحقیقات خود را در خصوص وبای ماکیان ادامه داد. این باکتری اولین بار توسط لویی پاستور شناسایی شد. پروسه ضعیف کردن این باکتری به آسانی با قرارگیری در معرض هوا بمدت طولانی انجام گرفت.

● مه ژوئن ۱۸۸۱ اولین واکسن سیاه زخم
پس از تحقیقات بسیار دشوار لویی پاستور در فوریه ۱۸۸۱ کشف واکسن سیاه زخم که در میان گوسفندان بیش از سایر حیوانات رایج بود را رسماً اعلام کرد. این بار لویی پاستور با نگهداری باکتری در دمای ۴۲۰ درجه سانتیگراد و افزودن مقداری پتاسیم به آن به باکتری ضعیف شده دست یافت. دامپزشکی به نام «هیپولیت روسینگل» که با نظریه میکروبی لویی پاستور مخالف بود او را به مبارزه طلبید و از او خواست تا آزمایشی را با ۵۰ گوسفند در مزرعه خود روسینگل انجام دهد. لویی پاستور مبارزه را پذیرفت و ۲۵ گوسفند را واکسینه کرد. این گوسفندان بعد از واکسیناسیون در معرض میکروب سیاه زخم قرار گرفتند. همزمان ۲۵ گوسفند باقیمانده تنها در معرض میکروب این بیماری قرار گرفتند و واکسینه نشدند. در ۲ ژوئن پاستور به مزرعه روسینگل رفت تا شاهد پیروزی خود باشد. تمام گوسفندهای واکسینه شده سالم بودند اما گوسفندان دیگر یا مرده بودند یا بشدت بیمار.

● مه ۱۸۸۴ واکسن هاری برای سگها
پاستور تحقیقات بر روی هاری را در ۱۸۸۰ آغاز کرد. تحقیقات به کندی پیش می رفت زیرا او با ویروس سروکار داشت و ویروسه ا در محیط آزمایشگاه رشد نمی یابند. اما او از روش انتقال ویروس از یک حیوان به حیوان دیگر استفاده کرد و موفق شد. واکسن هاری برای سگها در سال ۱۸۸۴ به جهان معرفی شد. از آنجا این واکسن در تمام جهان مورد استفاده قرار گرفت.

● ژوییه ۱۸۸۵ واکسن هاری برای انسانها
چیزیکه بیش از واکسن هاری سگها مورد احتیاج بود واکسن هاری برای انسانها بود. تحقیقات بیشتری انجام شد. سپس در ۶ جولای ۱۸۸۵ مردیبه نام «تئودور وان» به همراه پسری به نام ژوزف میستر و مادرش به نزد لویی پاستور رفتند. دو روز قبل از آن ژوزف توسط سگ تئودور که تمام نشانهای بیماری هاری را داشت مورد حمله قرار گرفته بودند. سگ، ژوزف را ۱۲ بار گاز گرفته بود و او بشدت مجروح بود. آیا پاستور می توانست به او کمک کند؟
لویی پاستور با یکی از دوستانش که پزشک بود مشورت کرد و او پذیرفت که ژوزف را معاینه کند. ژوزف با مرگ دست و پنجه نرم می کرد تا در ساعت ۸ شب اولین تزریق دارو انجام شد. پس از آن بمدت ۱۱ روز، ۱۲ تزریق دیگر انجام شد. ژوزف جوان نجات یافت. این دومین واکسن انسانی بود که کشف شد. واکسن آبله اولین واکسن انسانی بود که توسط «ادوارد جنر» ۸۹ سال قبل از کشف واکسن انسانی هاری تولید شد.

سه ماه بعد در ۱۶ اکتبر سال ۱۸۸۵ لویی پاستور نامه ای دریافت کرد که به او شانس دیگری می داد تا بار دیگر واکسن هاری خود را به بوته آزمایش بگذارد. بیمار چوپانی ۱۵ ساله به نام «ژان باتیست» بود که در ۱۴ اکتبر مورد حمله سگ قرار گرفته بود و درمان در ۲۰ اکتبر یعنی۶ روز بعد آغاز شد. آیا بیماری بیش از حد پیش رفته بود؟
در روز ۲۶ اکتبر بعد از ۸ بار تزریق دارو، ژان هنوز به مرگ تسلیم نشده بود و در این روز لویی پاستور موفقیت خود را اعلام کرد. پاستور یک شبه به قهرمانی بین المللی تبدیل شد.
پاستور در سال ۱۸۹۵، در حومه پاریس درگذشت.

لویی

 

وصیت نامه لوئی پاستور

در هر حرفه و شغلی که هستیم نه اجازه دهیم که به بدبینی های بی حاصل آلوده شویم و نه بگذاریم که بعضی لحظات تأسف بار که برای هر ملتی پیش می آید ما را به یأس و نا امیدی بکشاند.
در آرامش حاکم بر آزمایشگاه ها و کتابخانه هایمان زندگی کنیم.
نخست از خود بپرسیم: “من برای یادگیری خود چه کرده ام؟”
سپس همچنان که پیش تر می رویم بپرسیم: “من برای کشورم چه کرده ام؟”
و این پرسش را آنقدر ادامه دهیم تا به این احساس شادی بخش و هیجان انگیز برسیم که: “شاید سهم کوچکی در پیشرفت و اعتلای بشریت داشته ایم.”
اما صرفه نظر از هر پاداشی که زندگی به تلاش های مان بدهد یا ندهد، آنگاه که لحظه مرگ فرا می رسد هر کدام از ما باید این حق را داشته باشیم که با صدای بلند بگوییم:من آنچه در توان داشته ام انجام داده ام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *