راهکارهایی که به ما کمک می کند بانفوذترین رهبر باشیم
دوستان عزیز در این مقاله قصد داریم به راه هایی اشاره کنیم که با استفاده از آن ها می توانیم بانفوذترین رهبر باشیم و به موفقیت در کسب و کار خود نزدیک تر شویم. به همین منظور می خواهیم تجربه شخصی یکی از کاربران را با شما به اشتراک بگذاریم که با وجود مشکلات متعدد، با عزم و اراده ای راسخ موفق شد به رهبر بانفوذتری تبدیل شود. اگر مشتاق هستید صحبت های او را در این زمینه بخوانید در ادامه ما را همراهی کنید.
من هیچ وقت نمی گویم که دخترهای زورگوی دوران ابتدایی من باعث شدند که به چنین شخصیتی برسم. اما با این حال، تجربیات آن موقع من، حرفه ی کاریِ حال حاضرم را شکل داد و باعث شد که به چنین روشی برای رهبری روی بیاورم.
من به مدرسه ی ابتدایی بسیار کوچکی می رفتم که روی هم رفته ۴۰ نفر دانش آموز داشت؛ من همیشه سعی می کردم دخترانی که تازه به این مدرسه منتقل شده اند را با محیط این مدرسه ی جمع و جور سازگار کنم. اما همیشه توسط دخترهای کلاسمان مورد زورگویی قرار می گرفتم. مرا دور حیاط مدرسه دنبال می کردند و داد می زدند: «تو هیچ دوستی نداری!»
برای این که بتوانم از این مشکلات و دردسرها دوری کنم، در جایی آرام و ساکت به دور از دانش آموزان می رفتم و در همانجا غذایم را می خوردم. درست است که تنها بودم، اما سکوت را آموختم. و یاد گرفتم که به اشتراک گذاشتن یک بشقاب غذای ساده، چقدر می تواند در ایجاد یک ارتباط عمیق دوستی کارساز باشد. شاید به همین علت است که حالا شرکتی برای تهیه ی غذا دارم.
با تمام قلب خود کار کنید تا بانفوذترین رهبر باشید
نهار خوردن های تنهاییِ من باعث شد که به چنین ایده ای برسم. همیشه می دانستم که نخاله بودنم در دوران مدرسه باعث شد تا به چنین روش هایی برای مدیریت روی بیاورم. به طور مثال، من شرکتی ساخته ام که در آن به تمام کارکنانم به یک اندازه اهمیت می دهم و همه با هم گرم برخورد می کنیم. ما با پستچی ها یا پیک های موتوری مان، مثل کارمند برخورد می کنیم، نه پادو! این چنین است که همه حس می کنند در موفقیت شرکت سهمی دارند.
در حالی که ساختار بین کارمندان به قولی راست و ریس شد، وقت آن رسید که جو میانشان را درست کنم. هر تازه واردی باید با تلاش اطرافیانش، وارد جمع شود. امروزه جدا کردن کار و زندگی از هم، یک امر امکان ناپذیر است و نمی توان در حالی وارد فضای کاری شد، که تمام مشکلاتت را پشت در گذاشته ای!
به همین خاطر ما اجازه نمی دهیم که هیچکس در فضای کاری احساس تنهایی کند. از این رو حرف هایش را از صمیم قلب گوش می دهیم و سعی می کنیم کمکش کنیم. برای تبدیل شدن به بانفوذترین رهبر نباید اجازه دهید که با هیچ کس مثل یک نخاله رفتار شود.
راهکارهایی برای تبدیل شدن به بانفوذترین رهبر
مورد زورگویی قرار گرفتن در بچگی شخصیت مرا شکل نداده است، اما باعث شد تا واکنش هایم نسبت به زندگی تغییر کنند. حالا می خواهم ۵ درسی که برای قدرتمند کردن خود و اطرافیانم یاد گرفتم را با شما به اشتراک بگذارم:
۱ – واضح سازی کنید
یکی از بهترین و اولین تصمیماتی که برای فضای اجتماعی شرکتم گرفتم، این بود که حقوق های ماهیانه را شفاف سازی کردم. ما تصمیم گرفتیم که حقوق ماهیانه را بر اساس مهارت و عملکرد ماهیانه بپردازیم، نه براساس چانه زنی هایی که با مدیر انجام می شود.
این نوع از شفاف سازی می تواند به همه نشان دهد که تک تک تصمیمات و رفتارهایشان در شرکت تحت نظارت است و پاداشی در پیش دارد. همچنین بر طبق تحقیقات، این نوع از شفاف سازی کارمندان را خلاق تر، فعال تر، با انگیزه تر و مفیدتر می کند.
من وقتی این تصمیم را گرفتم، که متوجه شدم مردان برای حقوق چانه ی بیشتری می زنند و به همین علت، زنان با انجام دادن همان سطح از عملکرد حقوق کمتری می گیرند. من دلم می خواست که شرکتم مثل یک راه حل برای کارمندانم باشد، نه یک مشکل جدید! پس قانون شفاف سازی را به یکی از مهم ترین و اصلی ترین قوانین شرکت تبدیل کردم.
۲ – برای رشد و بهبود مهارت های فردی تان وقت بگذارید
وقتی شما هم در جایگاه قدرت و کنترل امور قرار می گیرید، متوجه می شوید که هیچ وقت بازخورد درست و موثق را دریافت نمی کنید تا بتوانید در نهایت، به عنوان یک انسان و بانفوذترین رهبر رشد کنید. به همین علت است که شبکه ای از افراد صادق را دور خودم جمع آوری کردم که بتوانند نقاط ضعفم را به من یادآوری کنند و همچنین پیشنهادی برای از بین بردنش داشه باشند.
این شبکه ی انسانی من ترکیبی از روانشناسی و مشاوره است. این بدین معنی است که هر هفته، سه ساعت از وقت خود را برای رفع مشکلات رفتاری و افکاری یکدیگر می گذرانیم. پذیرش انتقاد دیگران می تواند کمک واقعا شایانی در جهت رشد و توسعه ی خویشتن داشته باشد.
۳ – توجه به خویش را تمرین کنید
همه ی ما دورانی را در گذشته گذراندیم که احساس ناامنی، ترس و تنهایی شدیدی می کردیم. بسیاری از ما سعی کردیم با نادیده گرفتن مشکل یا ناچیز انگاری آن، تاثیرش را از بین ببریم؛ اما این نوع لحظات در زندگی برای سلامت جسمانی و روانی ما یک تهدید به حساب می آیند.
از این رو محققین ثابت کرده اند که توجه به خود _ یعنی حمایت از خود و درک خویشتن _ می تواند هوش احساسی، خوشحالی و بهبود احوالات کل، و از طرفی دیگر کاهش اضطراب، افسردگی و ترس از شکست را به همراه داشته باشد.
برای خود من، توجه به خود به معنی ایجاد رابطه ای با گذشته است. بدین شکل که خود کوچک ترم را، در حالی که در گوشه ای به غذاخوردن مشغولم تصور می کنم. دستِ آن دختر کوچک را می گیریم و به یک کافه می برم. برای او یک خوراکی خوشمزه می خرم و به او می گویم که زندگی پر از احتمالات گوناگون است و همه چیز در آینده بهتر خواهد شد. احساس چنین مهربانی ای برای خودِ خودم، تاثیر زیادی در قدرتمند کردن و تبدیلم به بانفوذترین رهبر دارد.
۴ – حرف های تک تک کارمندانتان را بشنوید
به عنوان یک مدیر و بانفوذترین رهبر، مسئولیت دارم تا حرف های همه را بشنوم. تجارب مناسبی به نظر می رسد. هرچه حرف های بیشتری بشنوم، ایده های بهتری برای شرکتم پیدا می کنم؛ مخصوصاً اگر نظرشان را راجع به رشد و توسعه شرکت و راه های رسیدن به موفقیت در کسب و کارتان بپرسید. اما برای این منظور، من کارمندانم را مجاب می کنم تا مهارت های روانشناسی، اعم از اعتماد به نفس و احترام به نفس را بیاموزند تا بتوانند حرفشان را تمام و کمال بزنند.
اما تشویق آن ها به صحبت کردن کافی نیست؛ من همچنین در این راستا فرصتی برای تک تک کارمندانم ایجاد کرده ام تا بتوانند حرفشان را به سمع و نظر همه برسانند. برای مثال، کمیته ای برای اشتراک گذاری نظرات ایجاد کرده ام که در آن جا از نظرات سازنده استقبال می کنیم. این کار می تواند به قدرتمندتر شدن کارکنانم و نظام صمیمیت بین شان نیز کمک شایانی کند و مرا به بانفوذترین رهبر تبدیل نماید.
۵ – سکوت را بشکنید
برای هر بانفوذترین رهبر، مدیریت کردن کارمندانی که در دوران ترسناک و پر از اضطرابی زندگی می کنند، سخت و طاقت فرساست. در شرکت من، من قانونی را بر مبنای انتخاب رنگ ها وضع کرده ام که با استفاده از آن، هرکسی می تواند احساسات خودش را با یک رنگ نشان دهد.
این چنین است که ما برای گفتن نظرات خودمان راجع به عملکرد فرد یا دادن پروژه های بزرگ به هرکس، می توانیم به دنبال زمان مناسبی باشیم. من هم در دوران کودکی ام، همیشه دوست داشتم که کسی حواسش به من باشد و به من یادآوری کند که تنهای تنها نیستم.
همچنین ما سعی می کنیم برای تشکر از سخت کوشی همگروهی هایمان جشن های کوچکی ترتیب دهیم. هر هفته در روز پنج شنبه، سعی می کنیم تا ۲۰ دقیقه در روز را به تشکر و قدردانی از زحمات و تلاش های هم تیمی هایمان بگذرانیم یا کار برجسته ی یکی از کارکنان را تشویق کنیم. برای مثال، تیم حمایت از کاربران، این هفته از تیم مهندسی که یکی از بزرگترین باگ های شرکت را در چند ساعت اصلاح کرد تشکر کردند.
این کار توانست زمان بسیار زیادی را برای آن ها ذخیره کند. این تمرین زیبا بین مدیران و کارکنان می تواند روابط بین افراد را سالم تر و مفیدتر کرده و شما را به موفقیت در کسب و کار خود نزدیک تر نماید.