دیو اسکولز نویسنده و ویراستار کتاب کارآفرینان می گوید: “من میلیونری را سراغ دارم که از داخل قایق شخصی خود حین سفر به دور دنیا همراه با خانواده اش، ده کسب و کار را اداره میکند. این مرد که می خواهد بی نام و نشان باقی بماند، پروفایل بسیار کوتاهی دارد. من به طور اتفاقی با او برخورد کردم و شروع به گفتگو کردیم که در نهایت به گفتگوی دیگری برای صرف ناهار انجامید. ما برای ناهار خوردن به بازار غذاهای ارگانیک رفتیم و او داستانش را برایم تعریف کرد”. دیو اسکولز طی یک گفت و گو با این میلیونر ناشناس و گمنام سعی کرده داستان زندگی و اسرار موفقیت اش را بفهمد.
دیو اسکولز می گوید: “همانطور که با من صحبت میکرد، سعی میکردم چشم از او برندارم و از نکات مهم حرف هایش یادداشت برداری کنم.” پس از صرف ناهار از هم خداحافظی کردیم. من هنوز آن یادداشت ها را دارم و حالا هم می خواهم آنها را با شما به اشتراک بگذارم.
او یک نویسنده و سرممیز اصلی ایزو ۹۰۰۰ بود. ایزو ۹۰۰۰ یک استاندارد مدیریت کیفیت جهانی می باشد که توسط برندهای بسیار زیادی مورد استفاده قرار می گیرد و از حمایت بین المللی کسب و کارها برخوردار می باشد. علت وجود ایزو ۹۰۰۰ این است که بسیاری از افراد ذینفع می توانند این اطمینان و باور را داشته باشند که کارخانه تولید کننده که در کشور دیگری قرار دارد، محصولات را دقیقاً مطابق با قرارداد عنوان شده تولید میکند، بدون آنکه نیاز به سفر به آن کارخانه و انجام بررسی های زیاد باشد. اگر آن کارخانه دارای گواهینامه ایزو ۹۰۰۰ یا ایزو ۹۰۰۱ باشد، میداند که باید مطابق استاندارد کار کند. ایزو ۹۰۰۰ مبتنی بر ۸ اصل مدیریت کیفیت است.
این مرد به من گفت که به کارگیری اصول مدیریت کیفیت به وی کمک کرد تا ده کسب و کار مجزایی را که امروز اداره آنها را برعهده دارد، بر اساس ایزو ۹۰۰۰ ایجاد کند. کسب و کارهای وی شامل یک فروشگاه اسکیت بورد و دوچرخ های BMX، شبکه بنگاه های رهنی، مشاوره، فروشگاه اسباب آلات موسیقی، کسب و کار فروش اینترنتی، شرکت مدیریت و توسعه املاک و مستغلات، فروشگاه آنلاین محصولات دریایی، فروشگاه تخته بوردهای پارویی و یک فروشگاه نمایش بصری می باشند. حتماً پیش خودتان فکر می کنید که این ۱۰ شرکت کل وقت او را می گیرند و او فرصت سرخاراندن هم ندارد. خیر اینطور نیست. او وقت خود را به سفر به دور دنیا همراه با خانواده در یکی از قایق های تفریحی خود می گذراند. او در مورد زندگی و کسب و کارش اینطور می گوید:
درآمدهای چندگانه
اگر فقط به یکی از کسب و کارهای من نگاه کنید، متوجه خواهید شد که درآمد چندانی ندارد و خیلی چشمگیر نمی باشد و فقط به درد یک زندگی ساده و یک خانواده کوچک می خورد. یک عملیات سودآور، بی زرق و برق، اما پایدار، کوچک و متمرکز، به خودی خود یک کار ابتدایی و عادی می باشد. ما جوان های مغرور و بلندپرواز به دنبال شغل های پردرآمدی می باشیم که به سرعت در فضای اینترنت منتشر می شوند. کسب و کارهای من اینگونه نیستند، اما می توانند با ارائه یک راهکار کیفی بارها و بارها به نوع خاصی از افراد کمک کنند.
اگر یک کسب و کار کوچک، عجیب و جالب و سودآودر را در ۱۰ ضرب کنیم، به طور حتم موجودی چند میلیونی برای ما به همراه خواهد داشت.
شریک بی شریک
اگر از پس کار برمی آییم، با هیچ کس شریک نشویم. هر چه تعداد شرکا در کسب و کار بیشتر باشد، سهم کوچکتری نصیب مان میشود. هرچه تعداد شرکا بیشتر باشند، بیشتر باید برای دیدگاه های خودمان بجنگیم. هرچه تعداد شرکا بیشتر باشند، برای انجام هر کاری به وقت بیشتری نیاز داریم. مهارت ها را بیاموزیم، خودکار و خود راه انداز باشیم و بعد افراد مناسب را استخدام نماییم.
مطالعه بازار
ما در بازار کوچکی هستیم. بازارهای کوچک دو تا سه سال عقب تر از بازارهای بزرگتر هستند، آنچه که در شهرهای بزرگ به فروش می رسند، همزمان در شهرهای کوچک به فروش نمی رسند. اما اگر به آن دو سه سال فرصت دهیم فروش به سرعت انجام می گیرد. پس اولین کسی باشیم که مغازه ای را در بازار کوچک خودمان باز می کنیم.
بسیار بسیار مراقب کسانی که استخدام می کنیم، باشیم
امکان انتقال کارمندان بین خطوط کاری وجود دارد. هر کارمند چندین مهارت دارد. کسی که پشت پیشخوان نشسته، بازاریابی رسانه های اجتماعی آنلاین را در بین مشتریانی که تصفیه حساب می کنند، انجام میدهد.
هر کسب و کاری یک مدیر با یک کارت بانکی دارد. هر مدیر تحت همان اصول ایزو ۹۰۰۰ آموزش دیده و کنترل کاملی روی کسب و کار خود دارد. من با اجرای یک طرح تشویقی، از درستی انجام کار مطمئن میشوم. اگر بخواهند محصولات جدید و پرطرفدارتری را برای فروش در فروشگاه خود سفارش دهند، برای خرید این کالاها، باید آنقدر جنس بفروشند تا حساب بانکی خود را پر کنند.
من به دنبال افرادی هستم که مستقل و مسئول اند، کسانی که مالکیت کامل کسب و کار خود را برعهده می گیرند. این کار به من اجازه خواهد داد تا آنگونه که می خواهم به سفر بروم، چون میدانم کارمندانم برای خودشان هم که شده سخت کار می کنند. ما نشست هایی هم داریم که معمولاً ایده هایمان را در مورد تاکتیک های بازاریابی به اشتراک می گذاریم، تاکتیک هایی که در یک کسب و کار کاربر دارند ممکن است به درد کسب و کار دیگر هم بخورند، ما جوایز اجرایی داریم و کارهای خوب و مفرحی در کنار یکدیگر انجام می دهیم.
چگونه در کسب و کار موفق باشیم؟
این یک بیانیه ماموریت برای تمام شرکت های تحت تملک من است، خیلی ساده: ارائه خدماتی با ارزش افزوده و محصولات با کیفیت به مشتریان موفقیت در کسب و کار به معنی تغییر دنیا نیست. موفقیت در کسب و کار یعنی برآورده کردن صحیح یک نیاز ( بدون توجه به اندازه آن) با گذشت زمان.
اگر قرار است محصولی را بفروشیم، از کیفیت آن اطمینان حاصل کنیم و بعد آن را باقیمت عادلانه به فروش برسانیم و مطمئن شویم که نقطه سر به سر (نقطه سر به سر (breakeven point) نقطه ای است که در آن درآمدها با هزینه ها برابر است و این نقطه نشان می دهد که یک سرمایه گذاری چه زمانی به سود میرسد) برای ما به عنوان مالک کسب و کار عملی است. اگر سرویسی را ارائه می دهیم، مطمئن شویم که ارزش افزوده وجود داشته باشد، چون ما در زمینه کاری خود بسیار خوب و مطلع هستیم، این سرویس ارائه شده منحصر به فرد است، حداقل در بازار خودمان.