من می خواهم پولدار شوم
دوستان عزیز، به قسمت چهارم از سری مقالات می خواهم ثروتمند شوم خوش آمدید. در مقاله ی قبل در مورد مباحثی از قبیل زندگی در عصر اطلاعات، انواع آموزش ها، مالیات و … صحبت کردیم. در این مقاله قصد داریم در مورد انواع درآمدها و راهکارهای ثروتمند شدن صحبت کنیم. با ما همراه باشید.
به طور کلی سه نوع درآمد وجود دارد:
- درآمد حاصل از زحمت
- درآمد بدون زحمت
- درآمد ناشی از سرمایه گذاری
گزارش مالی شخصی که امور مالی خودش را در سطح ضعیف یا متوسط اداره می کند و درنتیجه فردی فقیر یا متوسط است، فقط یک نوع دخل دارد که به آن درآمدهای حاصل از زحمت می گویند یعنی همان حقوق! مطمئن باشید که این افراد به سختی می توانند با تکیه بر درآمد و حقوقی که دارند تبدیل به فردی ثروتمند شوند.
یکی از دلایلی که ثروتمند شدن با این درآمد تقریبا غیرممکن است این است که به محض این که این شخص افزایش درآمدی ناشی از افزایش حقوق پیدا کند درآمد دولت هم از طریق مالیات بیشتر شود. یعنی مالیات! دوم این که اگر شما به عنوان یک فرد حقوق بگیر، دست از کار بکشید در اکثر موارد درآمد شما صفر خواهد شد.
تنها در دو چیز به معنای واقعی کلمه می توان سرمایه گذاری کرد، اول زمان و دوم پول؛ بسیاری از مردم تمایلی به سرمایه گذاری در هیچ کدام از این دو مورد را ندارند. بر اساس تحقیقات انجام شده تنها ۱% از مردم تا سن ۶۵ سالگی ثروتمند می شوند و مسلما یکی از دلایل این موضوع فرآیند زمان بری است که به کسب سواد مالی احتیاج دارد. البته امیدواریم با توسعه ی بیشتر آموزش های مالی این آمار بهبود پیدا کند و هر روز بیشتر و فراگیرتر شود.
به یک بازرس یا حسابرس خوب نیاز دارید!
حداقل ماهی دو بار صورت مالی خود را تهیه کنید و آن را در اختیار همسر یا یکی از نزدیکان خود قرار دهید تا حساب های شما را بررسی کنند. حساب ها وارد می شوند، گزارش های مالی و دسته چک ها بیرون کشیده می شوند و در نهایت جزئیات مالی زندگی تان دو بار در ماه به صورت دقیق مورد بررسی قرار می گیرد. زمانی که با کمبود نقدینگی دست و پنجه نرم می کنید، این فرآیند دردناک می شود، و شما احساس دانش آموزی را پیدا می کنید که کارنامه اش پر از نمرات پایین است؛ اما باید کم کم از اشتباهات خود درس می گیرید، آن ها را اصلاح می کنید و موقعیت های مالی خود را ارتقا می دهید. و همین بازرسی و حسابرسی ها برای شما تبدیل به کاری لذت بخش خواهد شد؛ زیرا دریافت کارنامه ای با نمرات بالا بسیار لذت بخش است.
همان طور که قبلا گفتیم در عصر اطلاعات بسیاری از مردم به بیش از یک کار مشغول هستند. به همین دلیل مهم نیست در عصر اطلاعات چه چیزهایی یاد می گیرد؛ بلکه مهم این است که با چه سرعتی آن ها را یاد گرفته اید. قانون موریس را به خاطر داشته باشید که بر اساس آن هر ۱۸ ماه اطلاعات بشر دو برابر می شود. پس همیشه این را در ذهن داشته باشید که تعداد جواب های درستی که بلد هستید یا نمره های خوبی که در دوران تحصیل گرفته اید، معیاری برای موفقیت شما در زندگی نیستند، درواقع مهم این است که چند بار شکست خورده و بلند شده اید، و از شکست های خود چگونه درس گرفته و خودتان را اصلاح کرده اید.
معیار اعتبار مالی در کشور شما چیست؟!
برای این که دقیقا بدانید کدام موارد در صورت مالی جامعه و کشور شما اهمیت دارد، بهترین کار این است که به یکی از بانک های محلی مراجعه کنید، و فرم وضعیت مالی موجود در بانک را از آن ها گرفته و پر کنید. و امیدوار باشید که معاون شعبه یا مسئول وام شما را فاقد اعتبار کافی بداند و درخواست شما را رد کند. از او دلیل این کار را جویا شوید و خوب دقت کنید تا مشخصات یک شخص معتبر ازنظر بانک ها را متوجه شوید. چیزی که در این روند یاد می گیرید بسیار ارزشمند است، تا جایی که به راحتی می توانید زندگی خود را تغییر دهید.
چرا بانکدارها ثروتمند نیستند؟!
مسئول اعتبارات بانک روزانه کارنامه های مالی مختلفی را ارزیابی می کند، به همین دلیل اطلاعاتی که آن ها در اختیار دارند به روزترین و مفیدترین اطلاعات در سیستم اقتصادی محلی است که شما در آن زندگی می کنید. اما سوال اینجاست که اگر بانکداران و کارمندان بانک این همه اطلاعات مفید در اختیار دارند پس چرا خودشان ثروتمند نیستند و خود را به حقوق آخر ماه وابسته کرده اند؟ و چرا کسب و کار و تجارت پر سودی برای خودشان راه اندازی نمی کنند؟
پاسخ این سوالات در قانون سوم نیوتون است که می گوید برای هر عملی عکس العملی به همان اندازه و در جهت مخالف وجود دارد. یعنی به همان دلیل که یک افسر پلیس باید در ابتدا خودش را جای یک دزد حرفه ای تصور کند تا بتواند افسری حرفه ای باشد. این که چرا هر سکه دو رو دارد، پرنده ها دو بال دارند، ما دارای دو پا و دو دست هستیم و … اغلب کارمندان بانک افراد ثروتمندی نیستند و ثروتمند نخواهند شد؛ زیرا معمولا اکثر آن ها افرادی بسیار محافظه کار هستند؛ یعنی امنیت ظاهری شغل را به آزادی از این امنیت ترجیح داده اند.
برای پولدار شدن باید یک بار هزینه ی بانکدار شدن یعنی کسب اطلاعات مالی مهم و به روز، و یک بار هزینه ی قمارباز شدن یعنی پرجرئت و ریسک پذیر شدن را پرداخت کنید؛ که اکثر مردم هیچ کدام از این دو مورد نیستند. علت اصلی این که اغلب کارمندان بانک ثروتمند نیستند این است که غالبا قماربازهای خوبی نیستند و جرئت خطر کردن ندارند. البته علت این که اغلب کسانی که قمار می کنند و هرگز به ثروت نمی رسند این است که معمولا بانکدارهای خوبی نیستند، یعنی اطلاعات درستی در زمینه های مالی ندارند.
محدوده ی خط قرمز
اکثر مردم در زمینه های مالی بازنده های بزرگی هستند. به این معنی که تحمل باختن را ندارند. زمانی که پای پول در میان باشد، اکثر مردم تحمل از دست دادن آن را ندارند! اکثر مردم جامعه در محدوده ای زندگی می کنند که می شود گفت «خط قرمز» نام دارد!
اگر به عقربه ی دور موتور ماشین دقت کرده باشید، می بینید که قسمت آخر و در جایی که دور موتور بیش از حد بالا می رود، با خط قرمز مشخص شده است. و اگر از این مرحله به بعد باز هم پدال گاز را فشار دهید، موتور اگر منفجر نشود، حتما آسیبی جدی خواهد دید! این افراد تحمل باخت را ندارند، به این دلیل که مدت هاست بازی را باخته اند و از این موضوع خیلی ناراحت هستند. در این کشور که یکی از ثروتمندترین کشورهای دنیاست میلیون ها نفر در محدوده ی قرمز زندگی می کنند. یعنی همان افرادی که فکر می کنند سرمایه گذاری کاری خطرناک است و اگر همه ی پول خود را از دست بدهند چه اتفاقی می افتد!
یک قمارباز واقعی به خوبی می داند که برد و باخت همیشه باهم است. آن ها هرگز خود را با خیال برد مطمئن و مطلق فریب نمی دهند، و به خوبی می دانند که احتمال باخت برای آن ها نیز وجود دارد. به عبارتی به خوبی می دانند که برای برد معمولا باید به اندازه کافی ببازند. به همین دلیل اگر می خواهید به ثروت برسید باید به همان اندازه ای که جرئت ریسک دارید، بانکدار خوبی هم باشید!
ادامه دارد …