دانستنی

چرا احساس خوشبختی نمی کنیم

چه چیزهایی مانع احساس خوشبختی ما می شوند

اکثر ما انسان ها برای تحلیل هریک از وقایع پیرامون خود قوانینی داریم که طبق آن پدیده ای نادر را معجزه تشخیص می دهیم. تجربه ای که افراد متفاوت از واقعه ای کسب می کنند، ارتباطی به خود آن واقعه ندارد. تفسیرهای آن ها بر اساس نیروی کنترل کننده باورها و به خصوص قوانینی صورت می گیرد که مشخص می کند چه امری موجب خوشحالی ما می شود.

ما نام این باورهای ویژه را قوانین می گذاریم که مشخص می کنند چه موقع احساس رنج و چه موقع احساس لذت می کنیم. عدم شناخت این نیرو موجب می شود برای همیشه خوشبختی را از خود دور کنیم و شناخت کامل این نیرو می تواند بیش تر از تمام نکات این مقاله زندگی تان را متحول کند و شما را به سمت خوشبختی و موفقیت در زندگی هدایت کند.

برای این که احساس خوشبختی کنیم باید چه اتفاقی بیفتد؟

تصور می کنید که کسی باید شما را در آغوش بگیرد، ببوسد و بگوید که تا چه اندازه برای شما احترام قائل است و به شما افتخار می کند؟ آیا باید یک میلیارد تومان پول بگیرید؟ آیا انتظار دارید که نگاه مدیرتان به شما خوب باشد؟ آیا باید در مسابقات خاصی نفر اول شوید؟ آیا باید از نظر معنوی تغییر پیدا کنید؟ یا باید به روشن فکری مطلق برسید؟ برای این که احساس خوشبختی کنید باید چه اتفاقی بیفتد؟ چرا من احساس خوشبختی نمیکنم؟

حقیقت امر این است که برای داشتن احساس خوشبختی نیازی نیست واقعه ی خاصی رخ دهد. شما می توانید بدون هیچ دلیلی احساس خوشبختی کنید! به این موضوع فکر کنید. اگر صاحب یک میلیارد تومان پول شوید، آن پول در شما احساس خوشبختی به وجود نمی آورد. این قاعده و قانون شماست که می گوید هر وقت توانستم به فلان حد و جایگاه برسم احساس خوشبختی می کنم.

 

وقتی تصمیم می گیرید احساس خوشبختی کنید چه اتفاقی می افتد؟

لحظه ای که تصمیم می گیرید احساس خوشبختی کنید، پیامی به مغزتان ارسال می کنید که عضلات صورت، سینه، بدن، نحوه تنفس و وضعیت بیوشیمیایی سیستم عصبی تان را تغییر می دهد. آن گاه است که احساسی در شما به وجود می آید که آن را لذت می نامید و این گونه می توانید به احساس خوشبختی و موفقیت در زندگی دست پیدا کنید.

به نظر شما روزی که کسوف رخ می دهد چه کسانی بیشتر از همه ناراحت می شوند؟ کسانی که برای احساس خوشبختی در آن شرایط قوانین سخت تری دارند. بدیهی است دانشمندان و جهانگردانی که تصور می کنند به نوعی دانشمند هستند، بیش ترین رنج و عذاب را متحمل می شوند. اکثر آن ها طبق قوانین خود باید در آن زمان چهار دقیقه ای کارهایی را به اتمام برسانند تا بتوانند احساس شادی و رضایت داشته باشند.

البته اشتباه نکنید؛ هیچ اشکالی ندارد که خود را مقید به انجام کاری بدانیم و همه ی توان خود را برای به انجام رساندن آن به کار ببریم. اما این نکته را همواره در نظر داشته باشید و بدانید اگر زندگی را به گونه ای بنا کنید که خوشبختی متکی به اموری خارج از کنترل شما باشد، آن گاه است که دچار رنج و عذاب خواهید شد. بنابراین احساس خوشبختی و موفقیت در زندگی شما به خاطر قاعده و قانونی است که برای خود وضع می کنید. زمانی که تصمیم بگیرید تحت هر شرایطی از زندگی خود لذت ببرید، احساس رضایت شما به این دلیل نیست که انتظاری ندارید، بلکه فقط می خواهید تحت هر شرایطی احساس خوشبختی داشته باشید.

بنابراین اگر در زندگی تان از این قاعده و قانون تبعیت کنید، متوجه می شوید که این موضوع عملا بر روی نحوه درک شما از وقایع تاثیر خواهد گذاشت. در واقع شما با وضع این قانون معیارهای خود را بالاتر می برید. معنی آن این است که باید معیارهای خود را بالاتر ببرید تا علی رغم شرایط موجود از زندگی لذت بیشتری ببرید و به موفقیت در زندگی برسید. یعنی این که خودتان را مقید می کنید تا به میزان کافی زیرک، انعطاف پذیر و خلاق باشید و توجه و ارزیابی خود را از امور در مسیری قرار دهید که به شما امکان دهد از غنای واقعی زندگی بهره مند شوید و باید بگوییم شاید این اساسی ترین قانون است.

آیا طبق ارزش های خود عمل می کنید؟

شما بر اساس قوانین خود متوجه می شوید که طبق ارزش های خود عمل می کنید یا نمی کنید. می توانید شادمانی را نخستین ارزش خود در نظر بگیرید ولی اگر قانون و قاعده شما این باشد که همه چیز باید بر وفق مرادتان صورت بگیرد تا احساس خوشبختی کنید، قول می دهم در بسیاری از زمینه ها این ارزش تان تامین نخواهد شد. زندگی پدیده ای متغیر است و به همین دلیل قوانین ما باید به گونه ای وضع شوند که امکان سازگاری، رشد و لذت را در ما پدید آورند. این باور که به ما می گوید چه موقع احساس رنج و چه موقع احساس لذت کنیم، در رسیدن به موفقیت در زندگی بسیار مهم و حیاتی است.

بنابراین همه ما دارای قوانین و معیارهایی هستیم که نه تنها بر نحوه احساسات ما نسبت به امور زندگی حاکم هستند بلکه رفتارها و واکنش های ما را در شرایط خاصی هم تحت کنترل در می آورند. به طور کلی نحوه رفتار و شخصیتی که پیدا می کنیم به این بستگی دارند که ارزش ها، ما را در چه مسیری هدایت کنند. اما آنچه مانند ارزش ها از اهمیت برخوردار است و حتی شاید از آن ها هم مهم تر باشد و عواطف و رفتارهای ما را تحت تاثیر قرار می دهد، باورهای ما در این باره است که چه امری خوب و چه امری بد است؛ چه کارهایی را باید انجام دهیم و چه کارهایی را می توانیم انجام دهیم. ما نام این معیارها و ضوابط را قوانین گذاشته ایم.

شما می توانید طبق قوانین خودتان هرگونه رنج و لذتی را در هر لحظه در سیستم عصبی تان احساس می کنید، رها نمایید. مانند این است که در مغز خود دادگاه کوچکی تشکیل داده ایم. قوانین شخصی ما مانند قاضی و هیئت منصفه هستند. آن ها مشخص می کنند که آیا ارزش های خاص تامین شده اند یا نه و این که آیا باید احساس ما خوشایند باشد یا ناخواشایند؟ باید رنج بکشیم یا باید لذت ببریم؟

آیا عاشق هستید؟!

اگر از شما بپرسیم که آیا واقعا عاشق هستید؟ پاسخ شما بر اساس قوانینی است که در مورد عشق دارید. اگر در جواب بگویید بله، من عاشق هستم. می توانیم با پرسیدن چند سوال کلیدی به قوانین شما پی ببریم. مثلا بپرسیم از کجا می دانی عاشق هستی؟ برای این که احساس کنی عاشقی باید چه اتفاقی بیفتد؟ ممکن است جواب بدهید می دانم عاشق هستم چون احساس می کنم.

از طرفی بعضی ها احساس می کنند عاشق نیستند. آیا به این دلیل است که واقعا عاشق نیستند؟ یا به خاطر این است که قوانینی نامناسب دارند؟ در اکثر موارد افراد احساس می کنند که عاشق نیستند، چون طرف مقابل آن ها چنین مطلبی را اظهار نمی کند. یا این که آن را بیان می کند ولی چون مغایر با قوانین فردی آن شخص است، مطمئن می شود عشق طرف مقابل او واقعی نیست.

احساس نکردن عواطفی که سزاوار آن هستیم، فقط منحصر به روابط ما نیست. اکثر ما قوانینی داریم که برای تعریف موفقیت در زندگی، ایجاد تفاوت، امنیت، هوش و یا هر امر دیگری نامناسب هستند. هر امری در زندگی، از کار گرفته تا تفریح، بر اساس قوانین ما قضاوت می شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *