چه نکاتی باعث میشود نتوانیم ارتباط اجتماعی با دیگران برقرار کنیم
بسیاری از افرادی که در مهارت های اجتماعی مشکل دارند، مصوبش را در دوران کودکی شان می گردند. در این مقاله به برخی از فاکتورهای مادرزادی و اکتسابی که منجر به ضعف در مهارت های اجتماعی خواهد شد می پردازیم. در این مقاله برای سادگی از واژه “علت” استفاده شده است
اما این به این معنی نمی باشد که اگر این علت در فردی وجود دارد حتماً در مهارت های اجتماعی ضعیف است. ذکر این علت ها برای این می باشد تا کسانی که می خواهند مهارت های اجتماعی بهتری داشته باشند را سقلمه بزند.
مشکلات اجتماعی در اثر ترکیبی از این علت ها بوجود می آید. این علت ها باعث منجر شدن به موارد زیر در کسانی که بدان مبتلا هستند می شود :
– در مورد ارزش های خودشان احساس ناراحتی و ناامنی می کنند.
– در مورد توانمندی هایشان در انجام کارها در جمع، دچار شک می شوند.
– در موقعیت های اجتماعی احساس اضطراب و نگرانی می کنند.
– باعث ناکامی در کسب تجربه در فعالیت های اجتماعی می شوند.
– عادت به رفتارها و عقاید اجتماعی مضر به جای یادگیری رفتارها و عقاید اجتماعی مفید
دسته اول: فاکتورهای شخصیتی
برخی از ویژگی های شخصیتی مادرزادی می باشند که به نظر می رسد زمینه داشتن مشکلات اجتماعی در بزرگسالی را فراهم می کنند. مجدداً بیان می کنیم که داشتن این ویژگی ها الزاماً به معنی وجود مشکلات اجتماعی نیست بلکه برخی حوادث لازم است تا این ویژگی ها فعال شود.
خلق و خوی مضطرب
این یک عامل کلاسیک می باشد. برخی انسانها نسبت به دیگران با خلق و خوی اضطرابی بیشتری متولد می شوند. شبکه عصبی آنها به گونه ای می باشد که نسبت به محرک ها، حساس تر است. حتی وقتی که نوزاد یا نوپا هستند به تغییر و تازگی در محیطشان، واکنش منفی نشان خواهند داد. همچنین زمان بیشتری طول می کشد که با موقعیت های جدید، انطباق پیدا کنند.
خلق و خوی مضطرب معمولاً به شکل گیری خجالت و احساس نا امنی منجر می شود که باعث می شود فرد از موقعیت های اجتماعی، پرهیز کند. همچنن خلق و خوی مضطرب باعث می شود که مردم خیلی محتاط، ریسک گریز و نازک نارنجی شوند.
همچنین حساسیت بالا به محرک ها که در این خلق و خو هست، باعث آن می شود که این عده در فعالیت هایی که دیگران از آن لذت می برند، کنار می کشند. مثلاً فرد بزرگسالی که در یک مهمانی شبانه شلوغ و پرصدا، احساس زودرنجی می کند. این را مقایسه کنیم با دیگر افراد که وقتی در چنین موقعیتی قرار می گیرند و مجبور می شوند که با دیگران تعامل داشته باشند، دچار آشفتگی نمی شوند.
افرادی که بیشتر احتیاط میکنند و اهل ریسک کردن نمی باشند نمی توانند به افرادی که نمی شناسند به یکباره در فعالیت هایی مانند آشنا شدن، مهمانی رفتن و یا یادگیری رانندگی شرکت نمایند. مثلاً این موضوع می تواند باعث شود که یک دختر نتواند با پسری آشنا شود و در نهایت ممکن است از حلقه اجتماعی دوستانش جدا شود، زیرا اولویت متفاوتی دارد.
انگیزه کم برای در جمع بودن
برخی از افراد به نظر می رسد که نیاز درونی کمی برای در جمع بودن و زمان گذاشتن با دیگران دارند. آنها بیشتر ترجیح می دهند که در خانه بمانند و مطالعه نمایند یا روی یک پروژه کار کنند تا اینکه با دیگران بیرون بروند. وقتی که آنها با دیگران نیستند احساس ناراحتی یا تنهایی نمی کنند. البته این مشکلی نیست. قرار هم نیست که هرکسی شاپرک اجتماعی باشد. اگرچه یک تأثیر جانبی که گاهی رخ می دهد این است که اگر فردی زمان زیادی را با خودش باشد، فرصت کسب مهارت های اجتماعی را از دست خواهد داد و در این زمینه از دیگران عقب می افتد.
خیلی باهوش بودن
به نظر می رسد که برخی از افراد تیزهوش در انطباق با جهان اجتماعی مشکل داشته باشند. این اختلاف ممکن است برای آنها در فهم و به کارگیری جنبه های اجتماعی، مشکل ایجاد کند. همچنین هوش آنها ممکن است در ارتباطشان با همکارها و یا همکلاسی هایشان هم مشکل ایجاد کند. اگرچه همه افرادی که هوش بالایی دارند مشکلات اجتماعی ندارند. بسیاری از آنها با دیگران نرم و مهربان هستند. موضوع این هست که افراد باهوش می توانند دیگران را زیر رادار بگیرند.
صلب بودن، منعطف نبودن، و نپذیرفتن تغییر، به طور خلاصه تمام منش های شخصیتی غیر معمول ممکن است باعث مسائل اجتماعی گردد. به عنوان مثال اگر یک بچه واقعاً غیرعادی، خلاق و هنری باشد در حالی که همکلاسی هایش چنین نباشند، مشکلات ارتباطی زیادی بین آنها می توان ایجاد شود.
علایق
افرادی که دارای برخی علایق خاص هستند ممکن است که در روابط اجتماعی، مشکل داشته باشند. برخی علایق باعث می شود که افراد نتوانند از آن دست بکشند و این موضوع باعث می شود دیگران آنها را درک نکنند و یا با آن افراد غریبگی کنند. برخی از علایق هم باعث می شود که فرصت تمرین مهارتهای اجتماعی را از افراد بگیرند.
نداشتن علاقه به موضوعاتی که دیگران بدان علاقه مندند
مطالعات در مورد مردانی که در مهارت های اجتماعی ناتوان هستند مشخص نموده که آنها در دوران بچگی به موضوعات مردانه نمی پرداختند؛ مثلاً هوادار یک تیم ورزشی نبودند و خودشان هم ورزش نمی کردند و یا اینکه اهل ماجراجویی نبوده و تمایل نداشتند در فعالیت های خشن و رقابتی شرکت کنند.
این موضوع در مورد خانم ها هم مشابه می باشد. خانم هایی هم که در دوران کودکی در فعالیت های دخترانه وارد نشده اند نیز در روابط اجتماعی شان مشکل دارند.
کمبود یا نقص آموزش مهارت های اجتماعی
به هر کودکی باید تا اندازه ای آموزش مهارت های اجتماعی داده شود. گاهی اوقات این آموزش به صورت غیر مستقیم و به صورت طبیعی می باشد به این صورت که کودکان، مردم را در زندگی روزمره شان مشاهده می نمایند. در دیگر اوقات، بزرگسالان مهارت های اجتماعی را در درس های کوچک به آنها آموزش می دهند. برخی از کودکان هم به صورت رسمی، مهارت های ارتباطی را در کلاس های درسی شان یا گروه های درمانی یاد می گیرند. بعضی اوقات آموزش های اجتماعی مورد نیاز کودکان ارائه نمی شود یا اینکه به صورت ناقص ارائه می شود که این باعث خواهد شد آنچه که کودکان باید فراگیرند را یاد نگیرند.
الگوی ضعیف مهارت های اجتماعی
برخی از کودکان ممکن است در کسب مهارت های اجتماعی شکست بخورند چون در زمان رشد، الگوی خوبی نداشتند. ممکن است والدینشان نیز در مهارت های اجتماعی، ناتوان بوده باشند. ممکن است دوستانشان در مدرسه مشکلات اجتماعی داشتند و نمی بایست تقلید می شدند. برخی از مردم حتی کلیت فرهنگ شان را به خاطر نارسائی های اجتماعی، مقصر می دانند.
دوران کودکی در حصار خانواده
برخی از بزرگسالان، انگشت تقصیر را به دوران کودکی شان که در حصار خانواده سپری شده است، نشانه می روند. به علت محصور بودن، آنها فرصت آن را نیافتند که مهارت های اجتماعی شان را با دیگر کودکان تمرین کنند یا اینکه به علت نرفتن به دنیایی بزرگتر، آنچه که مفید بوده را نیاموختند.
یک کودک به شکل های متفاوتی ممکن است که محصور باشد. یک نوع جالب اینست که مطالعات نشان می دهد والدینی که خود مهارت های اجتماعی نداشته باشند و مضطرب هستند، تمایل خواهند داشت که کودکشان را از فعالیت هایی که می تواند انجام دهد، محروم نمایند. این ممکن است به این علت باشد که فرزندشان را از دنیای اجتماعی ترسناک، محافظت نمایند. یا ممکن است به این علت باشد که نمی خواهند به علت روابط اجتماعی فرزندانشان، خودشان مجبور به ارتباط با دیگران شوند مثلاً ارتباط با والدین دوستان فرزندشان.
بیماری زیاد در دوران کودکی
کودکی که از نظر جسمی برای رفتن به مدرسه یا بازی با هم سالانش ناتوان بوده و یا مدت زیادی را در بیمارستان گذرانده، نمی تواند فرصت کافی برای تمرین مهارت های اجتماعی را داشته باشد.
مهاجرت به کشور جدید
درک این مشکل نیست که مهاجرت به کشوری جدید ممکن است بر برخی ازمهارت های اجتماعی تاثیر بگذارد. آنها در محیطی جدید، زبانی جدید برای یادگرفتن، رسوم فرهنگی جدید، پیدا کردن قوانین اجتماعی نانوشته، با مشکلاتی روبرو هستند. همچنین واضح است که برخی از بچه ها می توانند نسبت به منزوی کردن کسی که از کشوری دیگر آمده، متعصب شوند.
مهاجرت می تواند بر بزرگسالان نیز تاثیر بگذارد. آنها ممکن است در کشور خودشان توانمندی های اجتماعی خوبی باشند اما در کشوری جدید ممکن است خودشان را گم کنند و اعتماد به نفسشان را در مورد توانمندی های خویش از دست بدهند.
دسته دوم: فاکتورهای اجتماعی
برخی از فاکتورهای اجتماعی هستند که باعث ناتوانی در مهارت های اجتماعی می شوند. برخی از این فاکتورها عبارتند از:
تکنولوژی
در این دوره زمانه، اگر کسی با دیگران خوب نباشد، گزینه های دیگری هم برای سرگرم کردن خودش دارد. می توانند از اینترنت استفاده کنند، فیلم سینمائی ببینند و یا ویدئو گیم بازی کند. حتی دسترسی ساده به کتب چیزی است که در تاریخ ما نسبتا تازه است. این ها باعث می شود کسی که در مهارت های اجتماعی متبحر نیست کماکان در همان سیاق خودش باقی بماند.
حتی برای کسانی که مهارت های اجتماعی خوبی دارند، تکنولوژی باعث می شود که از ارتباطهای چهره به چهره، اجتناب کنند اما تکنولوژی فرصت های یادگیری بیشتری را ایجاد می کند. در گذشته مردم باید بیشتر به صورت حضوری با یکدیگر تعامل می داشتند. برای همین حتی کسانی که مهارت اجتماعی نداشتند گزینه دیگری نداشتند و مجبور بودند که با ترس هایشان روبرو شوند و تجربیات اجتماعی بیشتری کسب کنند. در این زمانه اگر نخواهیم نه تنها به ارتباط حضوری احتیاج نداریم بلکه می توانیم از تلفن هم استفاده نکنیم.
زندگی شهری
در گذشته های نچندان دور بیشتر مردم در روستاها زندگی می کردند. امروزه اکثر مردم در شهرها زندگی می کنند و طراحی فضای شهری بر اساس مجزا کردن محله هاست. وقتی که افراد در اجتماع کوچکتری زندگی می کنند هرکسی دوست دارد که دیگران و کسب و کارشان را بشناسند. اما کسانی که در کلان شهرهای زندگی می کنند چه بسا در موقعیتی باشند که با آنکه میلیون ها نفر در اطرافشان هستند، احساس تنهایی کنند.
دسته سوم: موضوعات سلامت روانی
افسردگی
بعضی از افرادی که با انسان های تنها و ناتوان در روابط اجتماعی سروکار دارند در مورد موقعیتشان احساس افسردگی می کنند. نشانه های افسردگی هم باعث می شود که خروج از آن سخت باشد. اگر کسی از دوران نوجوانی و یا در زمان شکل گیری شخصیتش، دچار افسردگی شود این موضوع بر شکل گیری مهارت های اجتماعی اش تاثیر می گذارد. هرکسی هم که در خانه احساس بی ارزشی، بی حالی و بی انگیزگی کند، اجتماعی نمی شود.
اضطراب
تمام موارد ذکر شده در افسردگی در اضطراب هم صادق است. به ویژه اینکه اضطراب می تواند در موفقیت های اجتماعی، اخلال ایجاد می کند.
از مهم ترین اختلالات اضطرابی که مانع ارتباط اجتماعی می شود اضطراب اجتماعی است.اضطراب اجتماعی بعد از افسردگی سومین مشکل بزرگ ذهنی در جهان امروز است. اضطراب اجتماعی باعث اضطراب مزمن و ترس بسیار در رویارویی با موقعیت های اجتماعی است. این بیماری انسان ها را از داشتن کنترل بر زندگیشان محروم می کند و باعث عدم توانایی در هدایت زندگی توسط آنان می گردد، متاسفانه این بیماری آنها را از انتخاب شغل مناسب به علت ترس باز می دارد. نابودی روابط اجتماعی از بزرگترین پیامد های این بیماری بوده گرچه این بیماران مشتاق داشتن روابط اجتماعی باشند. اضطراب اجتماعی زندگی را نابود می کند. اما باعث خوشحالی است که می توان آن را به طور کامل با رفتار مناسب و ساختار یافته درمان کرد.
نگرانی های جدی در مورد سلامتی روانی
هر نوعی از مشکلات روانی، چنانچه به اندازه کافی جدی باشد، می تواند به مشکلات فردی منجر شود. به عنوان مثال، کسی که وسواسی است، زندگی اجتماعی اش مختل می شود. کسی که دارای اختلال شخصیت مرزی است و حالاتش عوض می شود روابطش با دیگران به شدت آسیب می بیند. کسانی که شیزوفرنی دارند، که شدیترین بیماری روانی است، طیف وسیعی از اختلال های اجتماعی را دارا هستند.
مسائل رشد
طیفی از اختلاف های عصبی و رشدی منجر به مشکلات اجتماعی می شود. دوباره، وارد جزئیات زیاد شدن در این باره در حوصله این مقاله نیست اما به صورت کلی می تواند منجر به مشکلاتی در یادگیری و جنبه های اجتماعی شود. همچنین می تواند منجر به آن شود که کودکان به گونه ای رفتار کنند که هم سالانشان را ناراحت کنند و باعث شود از دیگران رانده شوند. برخی از این موارد به قرار زیر است:
– بودن در طیف اوتیسم (مثلا اوتیسم قابلیت بالا، سندرم آسپرگر)
– داشتن مشکلات یادگیری
– داشتن اختلال کم توجهی- بیش فعالی
چند نکته برای اجتماعی شدن
اجتماعی شدن به این معنا نیست که رضایت همه افرادی که اطرافتان هستند را جلب کنید. مشکلی ندارد که در خانه لم بدهید که پس از یک هفته طولانی، فیلم مورد علاقه خودتان را نگاه کنید.
اجتماعی شدن شاید برای هر فردی متفاوت به نظر بیاید. شاید برای شما اجتماعی شدن به معنی معاشرت و نزدیک شدن به دوستانتان یا به معنی صحبت کردن و گپ زدن با پیک موتوری که پیتزای شما را آورده است باشد.
در اینجا میخواهیم در چند نکته مهم، مسائلی که برای ایجاد ارتباط بیشتر با دیگران اهمیت زیادی دارند را توضیح دهیم. اگر برخی از آنها برای شما چندان ملموس نیست یا با آن راحت نیستید، میتوانید آنها را به طور کامل کنار بگذارید و موارد دیگر را امتحان کنید. چیزی که مهم است آن است که شما بتوانید راهی را برای لذت بردن از ارتباطات خودتان پیدا کنید.
۱.مطمئن شوید که برای انجام این کار دلایل خوبی دارید
اول از همه، باید بگوییم که اینجا نیست که یک روش مشخص و منفرد برای اجتماعی شدن وجود داشته باشد. اگر یک روز در میان باشگاه نمیروید یا اصلاً دوست ندارید دعوت رویدادهای فیسبوکی یا مراسم دیگر را بپذیرید، به هیچ وجه مشکلی ندارد. بیش از هر چیز، باید بگوییم که هیچ اجباری برای شما جهت تأمین انتظارات و خواستههای دیگران نیست و این موضوع میتواند به این معنی هم باشد که شما چگونه میخواهید وقت خودتان را بگذرانید.
۲. به حرف دیگران نباشید
اگر مطمئن نیستید که چگونه میتوانید بین چیزی که شما میخواهید و چیزی که دیگران به شما تحمیل میکنند، تفاوت قائل شوید، سعی کنید به پرسشهای زیر پاسخ دهید:
- آیا من خودم دوست دارم که وقتم را با این فرد بگذرانم یا به آن مهمانی بروم؟
- آیا اگر البته افراد را نپذیرم، احساس عذاب وجدان خواهم کرد یا قضاوت میشوم یا ضد اجتماعی تلقی میشوم؟
- آیا دور زدن با این فرض برای من لذتبخش است؟
به احساس خودتان مراجعه کنید. در حالی که احساس نزدیکی به دیگران میتواند مزایای خود را داشته باشد، اما بسیار مهم است که آن را به شیوهای که خودتان میخواهید و تمایل دارید انجام دهید-تا از نظر روانشناسی برای شما سازنده باشد.
۳. آغاز یک گفتوگو
حالا آماده هستید که کمی بیشتر صحبت کنید و علایق خود را بگویید و دوستان جدیدی پیدا کنید. شاید دوست داشته باشید هنر معجزه آسای “گفتگوهای کوتاه ” یا شروع گفتوگو با در مهمانی های بعدی خودتان را یاد بگیرید. اما مردم چگونه این کار را انجام میدهند؟
در ابتدا باید بدانید فردی که کنار شما است احتمالاً احساس همانند شما دارد. همانطور که پروفسور برناردو گاردوچی ، مدیر “موسسه خجالت” در دانشگاه ایندیانا میگوید، در حدود ۴۰% از بزرگسالان و نوجوانان خجالتی هستند.
باید چند جمله در ذهن خودتان برای شکستن یخ رابطه داشته باشید که بتواند اعتمادبهنفس شما را در نزدیک شدن به دیگران و صحبت کردن با آنها، افزایش دهد. خوشبختانه ، بیشتر مردم دوست دارند در مورد خودشان حرف بزنند. پس این یک نقطه آغازین بسیار مهم و شکستناپذیر است.
جملاتی که میتوانند یخ رابطه را بشکنند، شامل موارد زیر هستند:
- معمولاً چه فیلمهایی نگاه میکنی؟ این اواخر چه فیلمهایی دیدهای؟
- من همیشه این برنامه آشپزی را در شبکه Netflix نگاه میکنم. رستورانهای مورد علاقه تو کداماند؟ چند رستوران را به من پیشنهاد بده.
- این اواخر به کجا مسافرت کردی؟ خوش گذشت؟
به یاد داشته باشید که حتماً باید چیزی مشابه را در مورد خودتان هم بگویید – مثلاً بگویید ” من اهل فلوریدا هستم. به تازگی از یک منطقه گرمسیری به اینجا آمدهام و عاشق ساحل اینجا هستم “.
۴. همیشه شنونده خوبی باشید
همه ما دوست داریم که دیگران ما را ببینند و صدای ما را بشنوند. یکی از بهترین و ارزشمندترین راههای ارتباطی با دیگران از طریق گوش دادن به چیزی است که آنها میگویند. شما میتوانید گوش دادن فعال را از طریق نشان دادن افزایش کنجکاوی خود و دنبال کردن چیزی که فرد دیگر میگوید تمرین کنید.
هرگز داستان آنها را قطع نکنید و اجازه دهید صحبت خودشان را تمام کنند. توجه و علاقه خودتان را به صحبتهای آنها نشان دهید. تلاش کنید سوالاتی برای ادامه رابطه بپرسید تا نشان دهیم که به دقت و به خوبی در حال گوش دادن به حرفهای آنها هستید.
در هنگام گوش دادن، این پرسشها را در ذهن خودتان داشته باشید:
- چه چیزی در این فرد اهمیت دارد؟
- چه چیزی را دوست دارد برای دیگران بیان کنند؟
- ارزشهای این فرد چه مواردی هستند؟
۵. به راحتی از تعارفات استفاده کنید
هنگامی که تردید دارید، میتوانید جملات محبتآمیز بگویید. بیان کلام مناسب در زمان مناسب میتواند روز فرد را بهتر کند و دربها را برای شروع رابطه باز کند. مطالعات نشان میدهند که با انجام این کار ما میتوانیم به رضایت خودمان را از زندگی افزایش دهیم.
اینکه به همکاری خودتان بگویید از گزارش یا سخنرانیاش لذت بردهاید و یا چقدر لباسی که او پوشیده را دوست دارید، میتواند راه بسیار مناسبی برای برقراری ارتباط باشد. با این حال، تملق نکنید و در انجام این کار، صادق باشید.
در اینجا چند مرحله برای این گونه تعارفات با افراد دیگر ذکر میشوند:
- چیزی که واقعاً در مورد فرد مقابل دوست دارید را مورد توجه قرار دهید و در مورد آن صحبت کنید.
- به چیزهای کوچکی که آن فرد را خاص و منحصر به فرد میسازند توجه کنید تا کلام شما جذاب به نظر بیاید.
- از کلیشه اجتناب کنید. هرگز ” یک چیز ” را به همه نگویید و سعی کنید در میان افراد تفکیک قائل شویم. روی ویژگیهای شخصیتی آنها تمرکز کنید.
۶. مشارکت فعال داشته باشید
اگر آماده برداشتن قدم بزرگی برای اجتماعی شدن هستید، باید بتوانید تفریحی اجتماعی مانند داوطلب شدن در امور غیر انتفاعی و بشردوستانه را پیدا کنید. این راه بسیار خوبی برای سودمند بودن برای دیگران است. شرکت در فعالیتهایی که از آنها لذت میبرید میتواند به از میان بردن احساس بیلیاقتی کمک کند به خصوص اگر به تازگی به یک محله جدید رفتهاید. همچنین، همیشه شما حداقل یک چیز دارید که با دیگران مشترک است، مثلاً علاقه به گل و گیاه یا حیوانات یا عدالت اجتماعی و غیره ….
۷. یک مهمانی ماهیانه را برگزار کنید
دوستان و خانواده خودتان به مهمانی دعوت کنید و با آنها معاشرت داشته باشید. این روشی بسیار جذاب برای وقت گذاشتن بر روی کسانی است که آنها را دوست دارید – حتی اگر دو سه نفر بیشتر نباشند. این محیطی مناسب برای گفتوگو، خندیدن و مرور خاطرات است. از این فرصت برای تمرین مهارتهای گفتوگو و برقراری ارتباط با دیگران استفاده کنید.
۸. تلفن خودتان را بردارید و با دیگران قرار بگذارید
آیا دوست دارید فقط با یک نفر معاشرت کنید و به جمعهای گروهی تمایل ندارید، تلاش کنید که با یکی از دوستانتان زمانی را جهت خوردن ناهار یا شام و یا حتی چت ویدئویی اختصاص دهید.
بهتر آن است که آنها را به خانه خودتان دعوت کنید تا بتوانید به راحتی باشید. به یاد داشته باشید نیازی نیست حتماً یک فعالیت خارقالعاده انجام دهید. تنها میتوانید با هم باشید و از معاشرت یکدیگر لذت ببرید. کسی را پیدا کنید که دلتان برای او تنگ شده است و میخواهید با او خوش باشید. تلفن را بردارید و قرار بگذارید.
۹. با غریبهها صحبت کنید
هیچچیز لذتبخشتر از شناختن افرادی که بخشی از جامعه شما هستند، نخواهد بود. این میتواند به شما حس تعلق بدهد. همچنین، این فرصتی است برای تبدیل آشنایی ها به دوستیهای نزدیک.
این بار هنگامی که غذایی سفارش دادیم، شروع کنید به صحبت کردن با صاحب مغازه یا گارسون. از همسایه تان بپرسید که هوش خود را چگونه گذرانده است. یک مطالعه در سال ۲۰۱۴ نشان که معاشرت با شبکه گستردهای از افراد به صورت روزانه میتواند سطح تندرستی شما را ارتقا دهد.
۱۰. در یک کلاس ثبت نام کنید
اولین کاری که باید در ملاقات افراد جدید انجام دهید این است که خودتان را در معرض یک محیط فعال قرار دهید که افراد زیادی در آن حضور داشته باشند. از ” دایره آسایش ” خودتان خارج شوید و به دنبال کلاسهای موجود باشید که همیشه به آنها علاقهمند بودهاید. این کار میتواند به شما امکان افزایش مهارتهای اجتماعی را بدهد. در نتیجه، مشارکت در کلاس نقاشی یا آشپزی برای شما بسیار مفید است و همچنین میتوانید با افراد دیگر تا زمان شروع کلاس، گفتوگو داشته باشید. هنگامی که علایق مشترک داشته باشید، راحتتر میتوانید با افراد صحبت کنید.
۱۱. بدانید چه زمانی به کمک نیاز دارید
ارتباطات انسانی بخشی مهم از زندگی او هستند و سلامتی و تندرستی او را تحت تأثیر قرار میدهند. با این حال این کار همیشه آسان نیست. بیان داشته باشید که توسعه مهارتهای اجتماعی یک فرایند تدریجی است که ناگهان اتفاق نمیافتد. اگر پیشرفت زیادی در این کار ندارید، خودتان را قضاوت نکنید. بسیار معمول و متداول است که هنگامی که این تمرینات را انجام میدهید، گاهی عصبی شوید. اما اگر جالبی هستید و این باعث میشود که نتوانید به حد کافی اجتماعی شوید، لازم است با کسی در مورد دغدغههای سلامت ذهنی اساسی خود دانسته اضطراب اجتماعی، فوبیای مکان های باز، و اختلال اضطراب عمومی صحبت کنید.
از خودتان بپرسید:
- آیا از مکانهایی که افراد دیگر در آن حضور دارند اجتناب میکنید؟
- آیا میترسید یا خجالت میکشید که دیگران شما را قضاوت کنند؟
- آیا احساس درماندگی دارید؟
- آیا از ترک کردن خانه برای مدت طولانی هراس دارید؟
- آیا شرایط اجتماعی منجر به واکنشهای فیزیکی مانند تهوع، سرگیجه، طریق، ضربان قلب، مشکل در تنفس و رعشه برای شما میشوند؟
اگر هر کدام از علائم بالا را دارید، باید با یک تراپیست یا متخصص سلامت ذهن صحبت کنید. آنها احتمالاً ترکیبی از درمان شناختی رفتاری، گروههای پشتیبان یا مدیتیشن را پیشنهاد میکنند.
حتی اگر بیماری سلامت روان ندارید، یک تراپیست میتواند به شما کمک کند که بدانید چطور میتوانید اجتماعی شوید و نکات مهمی را در این زمینه به شما گوشزد کند.