استفاده بیشتر از منابع انسانی، راز پیشرفت کسب و کارهای جدید
اگر بخواهیم در رابطه با رهبری در قرن بیستم برای شما دوستان عزیز توضیحاتی ارائه دهیم، باید در جریان باشید که رهبری در یک نهاد اقتصادی بر اساس طرحی که برای آن تعیین می کنید، تعریف خواهد شد. شما صاحب یک دارایی مالی هستید، ملک، ابزارها، دستگاه ها و منابع مالی!
شما خطوط قرمز را تعیین می کنید، هرکس وظایف محدود و مشخصی دارد که فقط باید در بین دو خط آن حرکت کند. روسای آن سازمان فقط صاحبان اصلی این نهاد هستند و سود اصلی را هم آن ها می برند؛ در صورتی که کمترین دستمزد ممکن را به کارکنان خود می دهند. از طرف دیگر فقط آن ها هستند که تصمیم می گیرند چگونه سازمان خود را بسازند، رهبری کنند یا تغییر دهند تا بتوانند به اهداف و موفقیت در کسب و کار خود دست پیدا کنند.
اما امروزه و در قرن حاضر، در صورتی که شما تنها منابع مالی را در اختیار داشته باشید، دیگر به این معنی نیست که تنها این دارایی ها را در اختیار دارید. زیرا منابع انسانی نیز امروزه جزو دارایی های شما محسوب می شود. در گذشته به واسطه اختراع و تولید بسیاری از ابزارها و دستگاه ها، این تولیدات بسیار ارزشمند بودند. این دستگاه ها با هزینه های گزاف خریداری می شدند و به دلیل منحصر به فرد بودنشان از ارزش بسیار بالایی هم بهره مند بودند.
اما امروز تکنولوژی به سرعت در حال پیشرفت است. به عبارت دیگر شما زمانی که امروز اقدام به خرید دستگاهی می کنید، دیگر آن دستگاه در سال های آینده هیچ سودی برای شما به همراه نخواهد داشت. بسیاری از دستگاه هایی که در گذشته خریداری شده اند، امروزه از ارزش چندانی بهره مند نیستند! از همین رو در قرن حاضر مهمترین و اولین دارایی شما منابع انسانی محسوب می شود.
بنابراین شما برای این که بتوانید تجارت شخصی تان را راه اندازی کرده و به موفقیت در کسب و کار خود برسید، باید به سراغ افرادی بروید که نقش مهمی را برای ارتقای سازمان شما ایفا کنند. افرادی که در بین دو خط باریکی که شما برایشان تعیین کرده اید، حرکت نکنند و از خلاقیت ها و توانایی هایشان به نفع خود و سازمانشان استفاده کنند.
امروزه سازمان هایی می توانند بیشترین سود را دریافت کنند که افرادی در آن مشغول به کار باشند که خود را در سازمان شما سهیم بدانند و هر چه در توان دارند، برای رشد و توسعه و شناساندن سازمان شما به دیگران انجام دهند؛ به عبارت دیگر نقش کلیدی و مهمی برای رسیدن موفقیت در کسب و کار شما داشته باشند.
انتخاب احساس به جای منطق!
در دنیای پیشرفته امروز، دنیایی که منابع انسان جزئی از با ارزش ترین دارایی های انسان محسوب می شود، در اختیار داشتن دانش در زمینه مالی باعث نمی شود که شما به یک رهبر تبدیل شوید. در واقع برای رهبری کافی نیست که از حساب و کتاب سر در آورید و یا این که مدرک معتبری در مورد امور مالی در اختیار داشته باشید. آن چیزی که بالاترین امتیاز را دارد، هوش احساسی می باشد.
در دنیایی که امروزه در آن زندگی می کنیم این مسئله که شما چگونه سازمان خود را رهبری می کنید، هیچ اهمیتی ندارد. در واقع این که شما تا چه اندازه در سازمان خود مشارکت می کنید تا به موفقیت در کسب و کار خود دست پیدا کنید، از جایگاه ویژه تری برخوردار است. در مدیریت جدید سلسله مراتب اهمیت ندارد. در واقع می توان این چنین گفت که در هر حرفه ای که مشغول هستید و یا حتی اگر هیچ شغلی نداشته باشید، در اختیار داشتن یک شبکه ارتباطی گسترده، جزو بزرگترین دارایی است که توانسته اید به دست آورید.
مدیرانی که نتوانسته اند ارتباط موثری با کارمندان خود ایجاد کنند، در واقع خود را از در اختیار داشتن ایده های تازه، فکرهای جدید و نو محروم کرده اند و سازمانی مرده و بدون هدف را دنبال می کنند که کسی در آن برایش مهم نیست که سود بالاتر به دست آید، یا منبع کمتری تلف شود. هنگامی که شما یک شبکه ارتباطی ایجاد می کنید در واقع شور و اشتیاق لازم را بین کارمندان خود ایجاد کرده اید و منابع انسانی لازم را به دست آورده اید.
اگر به کسب و کارهای موفق دنیا نگاه کنید، خودتان متوجه می شوید که بسیاری از آن ها با در اختیار داشتن منابع مالی بسیار زیاد و حتی کارکنان تحصیل کرده، باز هم دچار افول می شوند! زیرا همواره در حال پیروی از روش های قدیمی مدیریتی هستند، به همین خاطر هم از رسیدن به موفقیت در کسب و کار خود باز می مانند.
هدف و معنا به جای میزان درآمد
این که شرکت ها تنها بر روی افزایش میزان درآمد تمرکز کنند، یک روش منسوخ شده مدیریتی است که در طی سالیان گذشته حتی حرف زدن از آن باعث نگاه های ناامید کننده اطرافیان خواهد شد. در این روش هیچ اهمیتی ندارد که شما در حال تولید چه محصولی هستید. در واقع شما باید تنها به دنبال کشف یک نیاز بروید و برای آن خدمات و یا محصول مورد نظر را تولید نمایید تا به استفاده از آن به رفع نیاز خود بپردازید.
مطمئنا این روش در نگاه اول منطقی به نظر می رسد، اما هدف و معنایی که تولید می کنید، اولین چیزی است که مشتریان شما با آن رابطه برقرار می کنند. شما باید یک هدف ویژه و مشترک با مشتریان خود بیابید. دیگر زمان آن رسیده است که همه در پی داشتن یک تلفن همراه باشند. اکنون مردم آن تلفن همراهی را می خرند که هدفی را بیان می کند، هدف و معنایی که مشتریان آن می توانند با آن ارتباط برقرار کنند.
ساختن رهبران به جای ساختن دنبال کنندگان
امروزه ما در دنیای پر سرعتی زندگی می کنیم. پس نمی توانید منتظر بمانید، زیرا شما را پشت سر خواهند گذاشت. برای این که بتوانید سریع تر شوید باید بتوانید تکثیر شوید، تا افرادی مشابه خود را تربیت نمایید که به محض این که قدمی به سمت جلو برداشتید، جای خالی شما توسط شخصی دیگر و یا سازمانی دیگر پر شود.
امروزه شما دیگر نمی توانید همه چیز را تحت کنترل داشته باشید، تنها هر تصمیمی که گرفته می شود با نظارت شما اتخاذ شده است و تنها اطلاعات مربوط به آن در اختیار شما قرار خواهد گرفت. زیرا هر روزه علم در حال پیشرفت است و اطلاعاتی که شما در اختیار دارید به سرعت ارزش خود را از دست می دهند و دست دوم می شوند. از همین رو شما باید به سراغ کسب اطلاعات جدید بروید و اطلاعات قبلی خود را به شخصی دیگر منتقل نمائید تا آن شخص مجبور شود کارهای مربوط به شما را انجام دهد.
این که شما در زندگی درجا بزنید، در واقع به نوعی به عقب حرکت کرده اید هیچ موقعیتی برای مدت زمانی طولانی باقی نخواهد ماند. شما باید به سمت جلو حرکت کنید و کسانی را به دست آورید تا موقعیت های قبلی را پر کنند. این یک چرخه بسیار کارآمد برای حرکت کردن به سمت جلو و رسیدن به موفقیت در کسب و کار می باشد.
در واقع اگر بخواهیم مقایسه ای در این زمینه داشته باشیم، باید بگوییم که هیچ محصولی نمی تواند به محض این که از حالت خام خارج شد و شکل پیدا کرد، روی تسمه ثابت باقی بماند و به خود افتخار کند که شکل گرفته است. بدین شکل از چرخه به دور افکنده خواهد شد.
از همین رو اگر تصمیم دارید که در یک سازمان پیشرفت کنید و به موقعیت های بهتری برسید، باید سرعت خود را در آموختن افزایش داده و به همان نسبت افراد دیگری را تربیت کنید، تا آن ها هم بتوانند به نسبت شما رشد کنند و به شما برای رسیدن به موفقیت در کسب و کارتان کمک کنند.