چشم انداز کارآفرینی امروز، تفاوت و رمز موفقیت
در چشم انداز کارآفرینی به شدت رقابتی امروز، تفاوت حرف اول را خواهد زد. بهترین رهبران دنیا برای دستیابی به موفقیت طرح و برنامه دارند. برای مثال به سراغ لوری تیلور خانم تاجر مولتی میلیونر و موسس یک شرکت بزرگ تجاری می رویم تا ببینیم به عقیده وی چه چیزی موجب موفقیت در کسب و کار و رشد چند برابری آن میگردد.
و اما ۳ کاری که خانم لوری تیلور برای موفقیت استارتاپش انجام داد. ما هم اگر می خواهیم رشد ۱۰ برابری استارتاپ خود را تجربه نماییم باید این ۳ کار را انجام دهیم:
۱- برنامه ریزی جدی برای موفقیت
زمانیکه خانم تیلور آژانس خود تحت عنوان Rev Media Marketing را بنیان نهاد، قبل از آن مدت ۱۸ سال برای آژانس RR Donnelley کار میکرد و در نهایت تصمیم گرفت کسب و کار خودش را راه اندازی نماید. طولی نکشید که فهمید کسب و کارش او را اداره میکند نه او کسب وکارش را. مشتریانش کاملاً به او اطمینان پیدا کرده بودند. سپس متوجه شد که باید کاری کند که شرکتش خویش پرور و فراروند باشد چه او در آنجا حضور داشته باشد و چه نداشته باشد.
خانم لوری تیلور نقطه تماس با مشتریان بود. وی متوجه شد که اگر شانس آن را داشته باشد که در روند انجام کارها تجدید نظر نماید و برنامه ریزی دوباره ای برای خود انجام دهد، حتماً لایه های زیرساختی را فراهم می کند تا از بروز چنین مشکلاتی جلوگیری نماید. وقتی لوری تیلور پس از بحث و چانه زنی قراردادها را منعقد میکرد و معاملات را به انجام می رساند، اینگونه می اندیشید که میتواند بقیه کار را به تیمش واگذار کند، اما مشتریانش می خواستند فقط با او صحبت کنند.
تا این که لوری تیلور به فکر طرح هایی برای حوادث احتمالی افتاد. او طرح ها زیادی در ذهنش ایجاد میکرد تا در صورتیکه کارها خوب پیش نرفت از آنها استفاده کند. او طرح های جایگزین زیادی داشت که چگونه به سرعت مسیر و تمرکزش را عوض نماید و کارهای دیگری انجام دهد. اما چیزی که برای آن برنامه ریزی نکرده بود طرح هایی برای حوادث احتمالی بود و اینکه چه اتفاقی می افتد اگر کسب و کارش پررونق شود. و این رونق در کسب و کار برای لوری اتفاق افتاد به طوری که در سال ۲۰۱۵ هفده بار موجودی کالاهای او به پایان رسید. گرچه این مشکل از زمره مشکلات خوشایند و لذت بخش است، اما اگر لوری تیلور از همان ابتدای کار برای موفقیت برنامهریزی میکرد، می توانست سود بسیار بیشتری را کسب نماید.
۲- تمرکز روی ماموریتی که داریم
اگر از یک کارآفرین بپرسیم مشکل ترین جنبه راه اندازی یک استارتاپ چیست، به احتمال زیاد میگوید متمرکز ماندن. نکته طنز مسئله این است که بسیاری از افراد به علت آنکه از کار تمام وقت شرکتی فرار کنند به سراغ کارآفرینی می روند، اما کارآفرینی خود به تنهایی بسیار دشوارتر از یک کار تمام وقت شرکتی است.
به علاوه، محیط دیجیتالی امروز، با وجود اسمارت فون ها، تبلت ها و شبکه های اجتماعی خود بیانگر آن می باشد که ما در مقایسه با گذشته پهنای باند ذهنی کمتری داریم. زمان ما، همه چیز ما است. راز لوزی برای متمرکز ماندن، اولویت دادن به انجام کارهایی است که به نیروی ذهنی زیادی نیاز دارند- کارهایی که مستلزم خلاقیت و تمرکز می باشند. پس از انجام کارهایی که ذهن ما را درگیر می کنند، به سراغ کارهای آسان تر می رویم. به عبارت دیگر، کارهای دشوارمان را اول انجام دهیم. با این کار پهنای باند ذهنی ما آزاد میشود. تصور کنیم که انجام هر روزه این کار چه مزایایی می تواند داشته باشد.
۳- تمایل به داشتن سهم الزحمه در راه اندازی یک استارتاپ
وقتی با زحمت و تلاش زیاد خود به راه اندازی یک استارتاپ کمک می نماییم، در واقعه در آن سهم الزحمه داریم. امروزه مشکل است که این سهم الزحمه ها را شناسایی کرد و میزان آنها را بسنجیم.
در این رابطه دو مولفه وجود دارند:
تعهد: چقدر برای کمک به ایجاد استارتاپ مصمم می باشیم؟ آیا به نیت داشتن خط سیر بلند در این استارتاپ قدم گذاشته ایم؟
مشارکت: ما چه امکاناتی را برای این کسب و کار فراهم می کنیم که هیچ کس دیگر انجام نداده است؟
مشکل اینجا است که افراد زیادی اواسط کار آن را رها می کنند. اول کار بسیار لذت بخش و جذاب است. اینطور نیست؟ بسیار جذاب. ما اولین گام بلند را برمی داریم، و ماجرا اتفاق می افتد. و سپس، موجودی ما تمام میشود، کارها دشوارتر میگردد و مشکل پشت مشکل، مثل موردی که در مورد لوری گفتیم. لوری میداند که آدمها زحمت می کشند، اما او هم جزو آدمهایی است که میخواهد به دور دستها برود چرا که دقیقاً میداند رسیدن به خط پایان چه حسی دارد، تا وقتی که این تلاش همراستا و منطبق با ماموریت وی باشد هر آنچه که لازم است، انجام میدهد. او سعی دارد به مردم نشان دهد که حواسش به آنها هست.
اگر می خواهیم رشد ۱۰ درصدی استارتاپ خود را تجربه نماییم، با تلاش و کوششی که انجام می دهیم و سهم الزحمه ای که در راه اندازی استارتاپ خود داریم و ادامه دادن راه تا رسیدن به خط پایان با هر سرمایه ای که دریافت می کنیم، به سرمایه گذاران، مشتریان، شرکای تجاری خودمان و افراد مرتبط نشان دهیم که آنها چقدر برای ما مهم هستند. ما نمی خواهیم وقتی به خط پایان می رسیم، بفهمیم که بخش مهم موفقیت خود را فراموش کرده ایم.