۸ اشتباهی که مدیران جدید مرتکب میشوند
یکی از چالشهای بزرگ در محیطهای کاری، وجود کارمندان بیتجربهای است که پس از کسب چندین هفته تجربه در محیط کار، ارتقای مقام گرفته و در سمتهای مربوط به نظارت و سرپرستی مشغول به کار میشوند. در ادامه به نمونههایی از اشتباهات معمول مدیران جدید اشاره میکنیم:
۱- اقدامات بسیار سریع
مدیران جدید اغلب باور دارند که نیاز است تا همه چیز را تغییر دهند. آنها برچسب ایدههای خود را بر روی تمامی سیاستها، روالهای کاری و قوانین قرار میدهند. و اگر قانون یا سیاستی وجود نداشته باشد، آنها مشتاق هستند تا به ایجاد سیاستها و قوانین جدید بپردازند. آنها بلافاصله از دوستان و همکاران خود برای انجام کارهای کلیدی شرکت، برنامههای کاری و غیره استفاده میکنند. آنها میخواهند با سرعت هر چه بیشتر “تیم خود” را ایجاد کنند.
۲- اقدامات بسیار کند
سایر مدیران جدید بسیار آرام و کند دست به عمل میزنند و معتقدند که “ما همیشه به همین شکل به انجام کارهای خود میپرداختیم.” این مسئله میتواند به خصوص در مورد مدیران جدیدی که هیچگونه تجربهی مدیریتی ندارند و یا تجربهی بسیار کمی در مورد شرکت مورد نظر دارند (مدیر جدیدی که از خارج از شرکت استخدام شده است) حقیقت داشته باشد. بسیاری از مدیران گزارش کردهاند که قصد دارند تا “مدت یکسال یا بیشتر صبر کنند” تا بتوانند چگونگی انجام کارها در سازمان را بیاموزند و بدین ترتیب “بتوانند کارکنان خود را بیشتر بشناسند.”
۳- عدم ارزیابی مناسب
یک مدیر جدید، باید به ارزیابی شرایط سازمان، انتظارات مدیران ارشد و نقاط قوت و ضعف سازمان و هر یک از کارکنان بپردازد. در حقیقت یک مدیر جدید، مسئول حل برخی از مشکلات به خصوص میباشد، زیرا نادیده گرفتن آنها به نابودی سازمان منجر میشود. روبرو نشدن با هر یک از کارمندان زیردست به منظور آشنایی با آنها به صورت شخصی، و نادیده گرفتن آشنایی با نقاط قوت آنها و کارآیی آنها نیز میتواند به همان اندازه در نابودی سازمان دخیل باشد.
۴- تمرکز بر نقاط ضعف به جای نقاط قوت
حل مشکلات اساسی ممکن است بیشترین اولویت را داشته باشد. اما در صورتی که بر روی نقاط ضعف به جای نقاط قوت متمرکز شوید، در حل مشکلات، به موفقیت دست پیدا نمیکنید. اگر نمیتوانید به صورت عینی به اندازهگیری نقاط قوت تیم خود با استفاده از ابزارهای سنجش و ارزیابی بپردازید، میتوانید با اعضای گروه خود در مورد نقاط قوت آنها مصاحبه کنید. از هر یک از آنها بپرسید که خود را در روند مشارکت چگونه میبینند.
۵- عدم موفقیت در برقراری ارتباط
این مورد ممکن است یک مشکل کلاسیک به نظر برسد اما در هر صورت در این لیست وجود دارد. اغلب، مدیران جدید در یک حالت یادگیری برای بررسی سیاستها و روال کاری، گرفتار میشوند و نمیتوانند به راحتی از این حالت بیرون بیایند . آنها میخواهند “همه چیز را بدانند و بفهمند” قبل از آن که به تیم جدید خود چیزی بگویند. راه حل این مشکل ساده است: همین حالا و در بیشتر موارد سعی کنید به برقراری ارتباط بپردازید. به تیم خود فرصت آشنا شدن با خودتان را بدهید همانطور که شما با آنها آشنا میشوید، به آنها اجازه دهید تا با سبک کاری شما آشنا شوند همان طور که شما با سبک کاری آنها آشنا میشوید.
۶- عدم پرسیدن سوال
“اگر من از رئیس خود سوال بپرسم، به این معناست که من نمیدانم کار خود را چطور انجام میدهم.” ممکن است این شرایط ترسناک به نظر برسد اما باید این تفکرات را کنار بگذارید. بسیاری از مدیران به دلیل سوال نکردن و یا سوال پرسیدن در زمان نادرست، با عدم موفقیت روبرو میشوند. بسیاری از مدیران موفق کنجکاو هستند، آنها به سوال پرسیدن از روسا، سایر مدیران و اعضای تیم خود میپردازند. آنها به پرسیدن سوال “چرا ” بسیار علاقه دارند.
۷- با همهی افراد به یک شکل رفتار کردن
یکی از اشتباهاتی که تمامی مدیران، و نه فقط مدیران جدید مرتکب میشوند این است که سعی میکنند همهی افراد تیم خود را به یک شکل تشویق کنند و یا فکر میکنند که با “تشویق کردن همه” به آنها انگیزه میدهند. راه حل این است که شما باید نقاط قوت اعضای تیم خود را بشناسید و دراین صورت با آشنایی بیشتر و دانستن بیشتر در مورد آنها میتوانید به تشویق و ایجاد انگیزه در آنها بپردازید.
۸- داشتن نگرش “به روش من یا آن چه که من میگویم”
مدیران جدید اغلب باور دارند که باید به عنوان تصمیمگیرندگان “همهچیزدان” برای تیم خود عمل کنند. و این نکته را فراموش میکنند که شغل آنها، هدایت و رهبری کارکنان به منظور تبدیل آنها به بهترین کارکنان است نه این که مدیری باشند که جملهی “خودم میتوانم این کار را انجام دهم” را تکرار کنند.